روابط عمومی جایگاه افراد باهوش و با مهارت است
  • گزارش و مصاحبه

  • اردیبهشت 28، 1401 - 10:00


 

فاطمه نوروزیان با بیان اینکه حوزه‌دانشگاه بسیار وسیع است گفت: در بحران های طبیعی و بیماری مثل کرونا خیلی از توانمندی بچه ها در حوزه سلامت و رسانه ها استفاده کردیم و در واقع خبرنگاران همکار ما بودند.

فاطمه نوروزیان ،متولد تهران ، متاهل ، ساکن بندرعباس و دارای مدرک دکترای پزشکی حرفه‌ای در حوزه پیشگیری و مدیریت بیماری‌ها تحت عنوان MPH بیماری‌ها از دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی است.

وی علاوه بر طبابت، ۱۷سال در حوزه خبر، رسانه و روابط عمومی فعالیت کرده و از ده سال پیش تاکنون مدیریت روابط عمومی و امور بین الملل دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان را بر عهده دارد.

ما روابط عمومی ها به هیچ‌ وجه نباید خودمون رو مقابل خبرنگارا بدونیم و خودم از وقتی که در حوزه روابط عمومی مشغول به کار شدم ،مرتب بهم یاد آوری می‌کردن که حواست به خبرنگارا باشه ،کار‌کردن‌ باهاشون‌ سخته و حقیقتا خلاف اونچه بهم گفته شد رو دیدم و خوشبختانه کار با خبرنگاراها و رسانه ها راحته و بسیاری از دوستای نزدیکم از خبرنگاراها هستند که خیلی بهم کمک می کنند و خیلی ازشون یاد گرفتم، حمایت ها خوبی می کنند و تمام دوستان رسانه در کنار ما هستند.

جنس کار روابط عمومی رسانه است ، و در حال حاضر روابط عمومی ها به شدت با رسانه ها عجین شدند و شاید فرقش با رسانه های دیگه که غیر دولتی هستند این است که حوزه کاری محدود تری دارند، الان هر فردی با داشتن یک گوشی رسانه است و بنابراین ما باید بیشتر کار کنیم و قطعا تعامل با رسانه ها و خبرنگاران در ارتباط گیری ما و‌مردم خیلی موثر خواهد بود.

در رابطه با حلقه مفقوده روابط عمومی ها به جز وزارت بهداشت که سالها پیش با جدیت روابط عمومی را به سمت دیجیتال و بروز رسانی حرکت داد ،متاسفانه در بسیاری از ادارات و سازمانها دیدگاه به روابط عمومی سنتی است و شرح وظایف کمی دارند ، در حالی که روابط عمومی جایگاه افراد باهوش ، با مهارت های مدیریت زمان ،خشم و‌چالش است.

رسانه ها نباید فکر کنند که روابط عمومی ها مقابل ان هستند ، متاسفانه گاهی یک رقابت ناسالم در بین رسانه ها دیده میشه که منجر به این میشه برخی روابط عمومی ها که خیلی خوب به سمت مدرنیته رشد کردند شاید به نوعی رقیب خودشون بدونند که بخان با اقدامات و ترفندهایی مشکلاتی برای روابط عمومی ها ایجاد کنند که نمونه این قبیل اقدامات در جامعه رو حتما می بینید.

به طور کلی درک کامل از روابط عمومی نوین دیجیتال و مدرن باید در کل جامعه تعیمیم پیدا کنه و همه نسبت به این مساله آگاهی پیدا کنند.

هر چند باری که همکاران عزیز در رسانه ها خواستن مصاحبه بگیرن ، به این قسمت که میرسه ،خواستم گریه نکنم ولی بغضم گرفته،در این جنگ‌نابرابر با این ویروس منحوس که بهش جنگ بیولوژیک میگفتیم، به نوعی نقش راوی رو بازی می‌کردیم و علاوه بر نقش های متفاوتی که داشتیم، یکی از نقش های برجسته من نقش راوی بود، و اینکه هم باید سعی می کردم تلاش همکارانم رو نشون بدم،و هم اینکه باید مشکلات مردم رو ثبت و پیگیری می کردیم،از از طرفی همه همکاران مشکلات و درد دلاشون رو بهم میگفتن و هر کس مشکلی داشت در میون میذاشت،همکارا خسته بودند،استرس داشتند و هیچ دارویی ام در دنیا کشف نشده بود.

خیلی مواقع با همکاران پشت خط از نبود اکسیژن در بدن بیمار و داروهای تاثیر گذار گریه می کردیم، اکسیژن بود ولی چون ریه ها مشکل داشت فکر می کردن مشکل دستگاهه ،فشار اکسیژن پایین نبود ریه هاشون درگیر بود نمیتونستن نفس بکشن ، هیچ کس درک نمیکنه کادر درمان چقدر سختی کشیدن با دیدن اینها...

 

وقتایی که می دیدیم ،مریض زنده زنده داره خفه میشه هیچ کاریم از دستت بر نمیاد خیلی سخت بود،خلاصه هر دارویی بود بهشون میدادن ،هر دارویی که دنیا داشت نه اینکه مشکل دارو باشه چون بیماری جدیدی بود،هنوز دارویی براش مشخص نشده بود،واکسنیم در کار نبود خیلی سخت بود ،تا به جایی رسیدیم که دیدیدم ماسک خیلی واجبه و مردم دارن پر پر میشن،کمپین من ماسک میزنم رو گذاشتیم و سعی کردیم مردم رو تشویق کنیم و ماسک رو عادی جلوه بدیم. 

یه مدت مردم هنوز عادت نکرده بودن ماسک بزنن ‌و بیشتر انتظار داشتن، کادر درمان در محیط بیمارستان ماسک بزنن ، تند تند عکس مردم رو‌که ماسک میزدن شبانه روز منتشر می کردیم که خداروشکر تاثیر گذار بود و از انتشار بیشتر ویروس جلوگیری می کرد و بعد از مدتی از شدت بیماری، گردش و انتقال بیماری کم کرد. بعد که واکسن اومد و تشویق کردیم مردم واکسن بزنن، و همه اینها باعث شد روند تغییر کنه...

یه بخش تلخه دیگه تعداد موارد فوتی ها در روز بود، من باید خیلی سفت ،سخت و نرمال در مقابل تلویزیون قرار می گرفتم و می گفتم چند نفر به رحمت خدا رفتن، بعضیا شون رو می شناختم و در ارتباط بودم و میفهمیدم از دست رفتن، خیلی سخت بود برای تک تک فوتی ها ناراحت بودم و حتی صدای پیام ها رو بسته بودم که نبینم، امیدوارم دیگه این روزها برای هیچکس و هیچ جا تکرار نشه...

خلاصه این روزها هم گذشت و روسیاهیش موند به کسایی که به جای کمک ، زخم پاشیدن و خیلی اذیت کردن و هیچکس نمیدونست من چقدر دارم زجر میکشم و فکر می کردن که گفتن اینها برای من خیلی راحته...

توی ماه های اول به خاطر استرس و بی خوابی ، از شدت غصه وزن زیادی کم کردم ،زجر می کشیدم و حتی با قرص ارامبخش نمی میتونستم بخوابم ،به خاطر زجر کشیدن مردم چون می دیدم رعایت نمی کردن و بعد گرفتار می شدن به خاطر بیماری و گوشه بیمارستان پر پر می شدن و حتی پزشک ها زنگ میزدن و گریه می کردن که بیمار به خاطر شدت درگیری ریه ها چشاش بیرون زدگی داشته و نمی‌تونه نفس بکشه و داره التماس میکنه و کاری از دستت بر نمیاد.

واقعا خیلی خوشحالم که بعدش داروهایی اومد که خیلی تاثیر گذار بود و رمدسیویر که اومد خیلی تاثیر گذار بود خیلی ها رو نجات داد هر چند که حرف و حدیث هایی بود که به خاطر پول دارند اینکار رو انجام میدن، و همین واکسنی که اومد معجزه کرد.

 قبل از اینکه واکسن و دارویی بیاد استفاده از ماسک در هرمزگان به صورت سراسری همیشه اول بوده و حتی در اوج پیک دلتا ما با ماسک تونستیم مردم رو نجات بدیم و هر روز عکسای مردم رو منتشر می کردیم‌و کمپین من ماسک میزنم رو راه اندازی کردیم،

 توی پیجم مردم رو تشویق می کردم، تا کم کم ماسک زدن جا افتاد و‌امروز افتخار میکنم به جامعه ای که معتمد مردم هستم و خیلی بهم اعتماد کردن و واقعا خیلی خوشحالم و در این راه ما دوستان زیادی رو در حوزه پزشکی ، بهداشت و درمان از دست دادیم ،از دست دادن هر کدوم از مردم و همکارانم خیلی غم سنگینی برامون داشت و این جنگ خیلی سختی بود چون دشمنتو نمیشناختی و نمی دیدی و هر جایی و در هر زمانی بهت شلیک می کرد.