کربلا و عاشورا منبع توحید تاریخ است
علی ستاری
به گزارش روزنامه دریای اندیشه، شرح منبر شب چهارم هیئت سجادیه بندرعباس به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
در شبهای گذشته یادگرفتیم که یکی از درسهای مکتب و دانشگاه اباعبدالله الحسین علیه السلام وجدانمداری است که با آن میشود دنیا را تکان داد و وجدانهای خواب جامعه جهانی را بیدار کرد، اما امشب باید یک درس اصولی از کربلا استخراج کنیم و یادبگیریم که یک درس فرا اسلامی است، اگر به جریانات کربلا نگاه کنیم خواهیم دید که شب عاشورا حضرت اباعبدالله علیهالسلام بسیار اصرار میکردند خطاب به یاران که کربلا را ترک کنند و جان خود را نجات دهند اما یاران باوفای حضرت خطبه میخواندند اعلام میکردند که هرگز دست به چنین کاری نخواهند زد.
در تاریخ نقل شده است که سعید بن عبدالله حنفی که یکی از شهدایی است در راه برپایی نماز ظهر امام حسین علیه السلام به عنوان حائل بین دشمن و نمازگزاران ایستاد تا گزندی به آنها وارد نشود و بعد از اتمام نماز به شهادت می رسد بعد از سخنان ابیعبدالله الحسین علیه السلام مبنی بر برداشته شدن بیعت از یاران عرضه میدارد: « به خدا سوگند هرگز تو را رها نخواهم ساخت، تا خداوند را گواه بگیریم که حرمت پیامبر اکرم(ص) را در غیاب او در حق تو رعایت کردیم،به خدا سوگند اگر بدانم که در راه تو کشته میشوم و دگر بار زنده شده و در آتش سوزانده میشوم و خاکسترم را به باد میدهند و ۷۰ بار با من چنین کنند باز هم از تو جدا نخواهم شد «
این خطابهها از خیلی از یاران نقل شده، از جناب حبیب بن مظاهر نقل شده از جناب مسلم بن عوسجه نقل شده از زهیر بن قین نقل شده است و ظاهر قضیه بر این است یاران برای تاکید این مطلب هر کدام این خطبهها را تکرار کردهاند، اما تو این جریان یک نکتهای وجود دارد که کمتر به آنها اشاره شده، در این جریان امام حسین علیه السلام علم دارد به اینکه فردا روز عاشوراست! و همه شهید خواهند شد، علم دارد به اینکه هر کسی با امام بماند به شهادت خواهد رسید اما چراغها را خاموش میکند که یاران خجالت نکشند و اگر میخواهند بروند از تاریکی شب استفاده کنند و خارج شوند، پا را فراتر میگذارد،بیعت را از یاران بر میدارد که دیگر حجت ظاهری وجود نداشته باشد، بیشتر راه را باز نمیکند، میفرماید اگر میخواهید بعدا مورد شماتت تاریخ و مردم قرار نگیرید که چرا امام حسین علیه السلام را تنها گذاشتید هر کدام از شما یکی از فرزندان و اهل بیت مرا هم با خود ببرید که بگید مامور بودیم جان فرزندان امام را حفظ کنیم.
امام حسین علیه السلام رو میکند سمت حضرت علیاکبر علیهالسلام، حضرت اباالفضل علیهالسلام، حضرت قاسم و … و حتی به آنها هم میفرماید بروید و جان خود را نجات دهید! یعنی چه؟ فردا قرار است امام حسین مگر نمیداند که ۳۰ هزار لشکر تا بن دندان مسلح شدهی تطمیع شده که هر کدام اومدن یک غنیمتی از این جنگ برای خودشان ببرند آماده شده اند که مقابل امام بایستند، اما امام داره دور خودش را خالی میکند؟ نکته اش دقیقا همینجاست، امام حسین علیه السلام و مکتب و دانشگاه کربلا محل اشاعه و منبع اصلی توحید است، انسانی که موحد واقعی باشد خود را متصل با قدرت لایزال الهی میداند و از هیچ احدی و حتی ۳۰ هزار لشکر هم نمیترسد و مشتاقانه به جنگ میرود، چرا؟ چون اعتقاد دارد به خداوند، موحد واقعی و تمام ارکان، رفتار وجناتش نمایش عینی این آیات است که» حسبنا الله و نعم الوکیل ، نعم المولی و نعم النصیر، آیه ۱۷۳ سوره آل عمران و آیه ۴۰ سوره انفال) پس بدانید درسی که باید از دانشگاه کربلا یاد بگیریم توحید است و اگر موحد شدیم به حدی توکل مان زیاد میشود که از هیچ احدی نخواهیم ترسید.
زمانی که حضرت ابراهیم علیهالسلام بتخانه مشرکان را ویران کرد و تبر را بر دوش بت بزرگ گذاشت میدانست قراره مجازاتش کنند، لذا حضرت ابراهیم را سوار بر منجنیق کردند تا او را بر کوهی از آتش بیاندازند، قرار نبود آتش گلستان بشود، حضرت خبر نداشت آتش قرار است گلستان شود و او را نسوزاند اما موحد بودنش و توکل به خدا موجب شد خم به ابرو نیاورد حتی نگوید که خدایا مرا نجات بده، حضرت ابراهیم رفته بود برای سوختن در راه خدا، یا زمانی که حضرت اسماعیل علیهالسلام به امر خداوند راه افتاد تا ذبیح خداوند شود، قرار نبود چاقو حنجرش نبُرد، رفته بود برای فدا شدن اما موحد بودنش و نمایش توحیدش موجب شد که خودش پدر را ترغیب به انجام امر الهی کند یا در ماجرای حمله سپاه ابرهه به مکه برای خراب کردن خانه خدا زمانی که جناب عبدالمطلب شترانش توسط لشکر ابرهه مصادره میشوند بدون هیچ ترس و واهمهای به اردوگاه دشمن میرود و شتران را مطالبه میکند و در پاسخ ابرهه مبنی بر اینکه چرا نجات کعبه را از ما طلب نمیکنی و نجات شترانت را طلب میکنی می فرماید: کعبه خدایی دارد که از خانهاش مراقبت خواهد کرد.
این توحید هست که امام حسین علیه السلام و سرافرازان تاریخ را به چنان صلابت و شجاعتی میرساند که بی هیچ ترس و واهمهای جلوی دشمن میایستد، با قایق موتوری جلو ناو آمریکایی میایستند، با ۷۳ یار جلو ۳۰ هزار لشکر میایستد، مگر ندیدیم حاج قاسم با چه اطمینانی بر روی خاکریزها جلوی روی دشمن قدم بر میداشت این ها از توحید است، توکل به توحید است، و شجاعت از توحید است.
لذا این نترس بودن و این شجاعت ویژگی موحدین است و همین نترس بودن راهگشایی هست برای پیروزی راستین، همین که دشمن ببینه شما نمیترسید از گمان اینکه دست شما پر است یا به یک جایی وصل هستید وحشت در دلشان میافتد لذا در بدر مسلمانان با اینکه اندک بودند بر خیل عظیم مشرکان غلبه کردند و امام خمینی(ره) با همین اتصال به توحید بود که جلوی ژاندارم منطقه ایستاد و نظام سلطه به زیر و زبر کشاند و به ما قدرت طوفان داد تا بفهمیم هیچ کدخدایی قوی تر از خدا نیست.