علی ستاری – قطعا تلخترین صحنه در کارتنخوابها دیدن زنی است که سرپناهی نداشته باشد، زنی که به جز تمام آسیبهایی که کارتنخوابهای مرد با آن مواجه هستند هزار و یک بلای دیگر در کمینش نشسته است.
به گزارش اختصاصی روزنامه دریای اندیشه؛ امروزه زیر پوست همهی شهرهای کشور و حتی دنیا افرادی گذر عمر را سپری میکنند که از هیچ یک از قیل و قالهای دنیا خبری ندارد، نه میدانند دلار چند است و نه خبری از تاریخ قرعهکشی خودرو دارند، حتی شاید یارانهای هم نداشته باشند تا برای استفاده نقدی یا کالابرگی از آن تصمیم بگیرند، به قول خودشان در این آسمان حتی یک ستاره هم ندارند و ستارههایشان بر اثر یک لحظه غفلت و لغزش همراه با موادی دود میشد و به ریهها میرفت سوخت شده و از میانشان رفت، کارتن خوابها را میگویم، همانها هر روز صبح از خانه تا محل کار ۱۰ نفرشان را آرمیده در هوای سرد خیابان نظاره میکنم، همانهایی که گاهی از استعمال مواد مخدرشان در ملاعام کفری میشوم، کارتن خوابها خودشان انتخاب کردهاند که به این روز بیفتند، اما ما نباید انتخاب کنیم که آنها را اینگونه ببینیم، اگر یک مجتمع صنعتی در برابر مردم منطقه مجاورش باید مسئولیت اجتماعی داشته باشد، پس مسئولیت اجتماعی ما در قبال هم نوعانمان چیست؟ بچه که بودم مستاجر بودیم، کنار خانهمان کوچه تنگی بود که پنجره خانهمان مشرف به این کوچهی تنگ میشد، کنجی داشت که هر از گاهی کارتنخوابی در آن منزل میکرد، مادرم از اعتیاد و معتاد متنفر بود اما همیشه برایشان غذا میبرد با همان کیفیتی که غذای جلوی میهمان میگذاشت، او به مسئولیت اجتماعیِ خود عمل میکرد و امروز مسئولیتِ اجتماعیِ من این است که این مطالب را بنویسم و دردها را بگویم، مسئولیت اجتماعیِ سردبیرِ من تایید این مطلب است و مسئوليت مدیر مسئول من همان برگههایی است که بدون هیچ چشمداشت مالی چاپ میکند و به دست شمایی میرساند که اکنون این مطلب را میخوانید، تشخیص چیستیِ مسئولیت شما با خودتان!
قطعا تلخترین صحنه در کارتنخوابها دیدن زنی است که سرپناهی نداشته باشد، زنی که به جز تمام آسیبهایی که کارتنخوابهای مرد با آن مواجه هستند هزار و یک بلای دیگر در کمینش نشسته است، قصهی امروز را من روایت نمیکنم، قصهی امروز ما، داستان یک زن است که نه دادستان بود و نه شهردار، حتی مدیرکل بهزیستی هم نبود اما سرپناه، جان پناه و امید زنان کارتنخواب در تهران شد و خود را به الگوی برای تمام ایران تبدیل کرد.
سپیده علیزاده داستانِ زندگیاش با کارتن خوابها را در بندرعباس با مردم این شهر به اشتراک گذاشت و گفت: شهید تهرانی مقدم میگوید فقط آدمهای ضعیف به اندازه امکاناتشان کار میکنند.
ادامه داستان را از زبان سپیده بشنوید که اولین مرکز جامع کاهش آسیب بانوان در کشور را تحت عنوان «نور سپید هدایت» احداث کرد اما …
روزگار دشوار مادرِ زنانِ کارتنخواب
موسسه «نور سپید هدایت» مرکز جامع کاهش آسیب بانوان نبود، مددسرا یا گرمخانهای ساده بود با تعداد کمی مراجعهکننده. سپیده علیزاده مردادماه سال ۱۳۹۸ با حمایت سازمان بهزیستی و همراهی شهرداری منطقه ۱۲ تهران آنجا را تبدیل به مرکزی کرد جامع برای ارائه همه خدمات کاهش آسیب به زنان بیسرپناه مراجعهکننده و حتی زنانی که با کودکان خود همراهاند و بیخانمانی را تجربه میکنند. اولین مرکز جامع کاهش آسیب کشور! همه خدمات در یک ساختمان کنار هم ارائه میشد. ورود یک زن کارتنخواب همراه بود با تشکیل پرونده مددکاری، غذا، اسکان، خواب، بهداری، روانشناسی و توانمندسازی و حرفهآموزی. خدمات رایگان و شبانهروزی بود. بستهای حمایتی که قرار بود فقط به آسیب دیدگان از اعتیاد خدمات دهد اما ناامنی میدان شوش منجر به پذیرش هر جنس مؤنثی شد تا سرپناهی امن داشته باشند و مددکاران مرکز تلاش کنند تا مکان مناسب برای ارجاع فرد پیدا نمایند و زمان لازم را داشته باشند. این مرکز در مردادماه سال جاری بعد از سه سال تلاش جهت بهتر ساختن زندگی بیش از ۱۰۰۰زن مراجعهکننده تعطیل شد؛ اما چرا؟
مرکز جامع کاهش آسیب بانوان (همان گرمخانه پارک شوش تهران) یکی از پروژههایی بود که موسسه نور سپید هدایت طی سه سال اخیر اجرا کرد. مرکزی که تبدیل شد به خانه امید زنان و کودکان بیسرپناه سراسر کشور و مراجعهکنندگانش محدود به تهران نبودند، حتی به دلیل مشکلات جنگ داخلی و حضور طالبان در افغانستان، میزبان زنان و کودکان مهاجر زیادی بود. صادق که باشیم میتوانیم بگوییم تنها مکان موجود برای این گروه از زنان و کودکان مهاجر در کشور بود.
اما برای اجرای مرکز جامع کاهش آسیب بانوان، شهرداری مرتکب ابتکار شد. ساختمان را طی تفاهمنامهای دوساله برای این کار واگذار کرد و از موسسه مجری خواست تا تمامی هزینهها را بهصورت مسئولیتپذیری اجتماعی (CSR) با کمک شرکتها و مردم و خیرین تأمین کند. سپیده علیزاده پذیرفت زیرا ساختمان پیشنهادی در قلب آسیبهای اجتماعی تهران بود و به توانمندیاش در جلب حمایت خیرین اعتماد داشت. ضمناً اعضای هیات مدیره این موسسه طی سالهای گذشته نشان دادهاند که در اجرای امورات عامالمنفعه مرتبط با زنان و کودکان قابلیت لازم را دارند و تجارب موفقی داشتهاند.
چند ماه پس از شروع به کار مرکز جامع کاهش آسیب، کرونا در جهان و بهتبع آن در کشور شیوع پیدا کرد و بر تعداد افراد بیخانمان مراجعهکننده به پارک شوش تهران افزوده شد و سپیده علیزاده در هر شب میزبان بیش از ۱۵۰زن و کودک بیسرپناه شد. تنها منبع مالی دولتی این موسسه، کمکهزینه مختصر سازمان بهزیستی بود که کفاف یکی دو ماه هزینههای کل سال را هم نمیداد و مابقی با تلاش شبانهروزی این زن تأمین شد. زنی که دو فرزند داشت و به دلیل کرونا مهدهای کودک و مدارس تعطیلشده و روزهای زیادی حتی در اوج کرونا با کودکانش در آن مرکز زندگی کرد تا چراغ خانهای که امید زنان و کودکان سرزمینمان شده بود روشن بماند.
اما شهرداری منطقه ۱۲ تهران بعد از دو سال یعنی در مرداد سال ۱۴۰۰ تمایل به تمدید تفاهمنامه با موسسه نور سپید هدایت را نداشت زیرا که آن ساختمان را محل حضور زنان کارتنخواب زیادی میدید و مدیران شهری منطقه با حصارکشی پارک شوش ظاهر منطقه را زیبا کردند و در تلاش برای راضی نمودن عوام بودند و سرنوشت مددجویان خدمات گیرنده برایشان مفهومی نداشت!
دستهای پشت پرده کسانی که سودای تحویل گرفتن ساختمان و تغییر کاربری آن را داشتند قطعاً قویتر بود، لابیهای پشت پرده، پروندهسازی، تهمت و افترا شرایط را آنقدر سخت کرد که کمتر کسی قادر به ادامه دادن بود اما سپیده علیزاده جنگید و صبر پیشه کرد زیرا معتقد بود خانهای ساخته است و خانوادهای ۱۵۰نفره دارد که طی سه سال توانسته هر کدامشان را به شکلی از آسیب دور نگه دارد. چهار خوابگاه در مرکز وجود داشت: زنان مصرفکننده مواد، زنان بهبودیافته از اعتیاد، زنانی که تجربه اعتیاد نداشتند (سایر آسیبهای اجتماعی)، مادر و کودک و همچنین کارگاههای حرفهآموزی خیاطی، سنگ و چرم همهروزه فعال بود.
فیلم تلاشهای این زن به عنوان مستندی تبدیل شده است، که طی مراسمی با حضور اسمعیل جهانگیری مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان هرمزگان، سعید عبدلیزاده رئیس حوزه هنری استان و جمعی از هنرمندان و گروههای مردمی در سینما ستاره جنوب بندرعباس، تحت عنوان «هیچکس منتظرت نیست» به صورت عمومی اکران شد.
این مستند سینمایی پیش از این در چهلمین جشنواره فیلم فجر و پانزدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» حضور یافته بود که موفق به کسب جایزه ویژه بهترین فیلم مستند از نگاه داوران ناجی هنر در بخش ملی جشنواره «سینماحقیقت» شد. این مستند همچنین در اولین حضور بینالمللی خود در بخش مسابقه مستندهای بلند هجدهمین دوره جشنواره «سینمای مسلمان کازان» به نمایش درآمد.
عوامل «هیچکس منتظرت نیست» عبارتند از تهیهکننده و کارگردان: محسن اسلامزاده، فیلمبردار: علی محمد خانیکی، تدوین: سلمه اربابون، طراحی و ترکیب صدا: محمدحسین ابراهیمی، آهنگساز: افشین عزیزی، صدابردار: حمیدرضا مجیدی، اصلاح رنگ و نور: یحیی محمدعلیی، تحقیق: محسن فتاحی، دستیار کارگردان: محمدامین صدیقیمقدم، مشاور هنری کارگردان: علیرضا عطاریانی، مترجم: نوید خدایی، تدارکات: ابوالفضل محمدپور، سرپرست پخش رویش: سیدمحمد نیاکی، تبلیغات: ملیکا راد، روابط عمومی: سپیده شریعترضوی، مجری طرح: مرکز فرهنگی میثاق و محصول مرکز مستند سوره.