مجید یوسفی –
نقص بزرگی که در همه ی سطوح متوجه نظام آموزشی ایران است ، و در نگاه به جامعه و تعاملات در آن خود را به وضوح نشان می دهد، این درد بزرگ است که متاسفانه نظام آموزشی ایران خروجی مطلوبی برای زیست جمعی و مشارکت پذیر و قانون مدار تربیت نمی کند.
به گزارش اختصاصی دریای اندیشه ؛تحلیل محتوای آموزشی در سطوح مختلف نشان می دهد که محتواهای آموزشی در ایران در قبل و بعد از پیروزی انقلاب ، پیوسته به نفع ایدئولوژی غالب و حاکمیت بوده است و از این رو است که شاهد بودیم و هستیم که نظام آموزشی کشور چه از نظر سازمان و ساختار دوره های آموزشی، و چه محتواهایی که به دانش پژوهشان ارائه می کند ، بیشترین تغییرات را به نفع ایدئولوژی و نگاه و منافع حاکمیت دیده است که آنهم در نگاه به نتیجه ، موفق نبوده است.
خدا باوری ، وطن دوستی ، نوع دوستی ، تمکین به قانون و رعایت حقوق دیگران، از جمله محورهای اصلی در همه ی نظام های آموزشی است. در نگاه به محتواهای آموزشی در ایران به جز مقوله خدا پرستی ، دیگر محورهای اساسی آموزشی منتهی به پرورش و تربیت را کم ، ضعیف و فاقد اثرگذاری اقناعی منتهی به وفاداری و تعهد پذیری می بینیم.
در گذشته دانش آموز کلاس اول دبستان در پایان درس فارسی ، قادر بود شعر زیبای مرحوم استاد نعیمی شریف که روح وطن دوستی و ایمان را در دانش آموز می دمید، بخواند و حفظ کند و با زیبایی تکرار کند که : ما گل های خندانیم / فرزندان ایرانیم. این درس حذف شد، همانطور که داستان خاله مرجان حذف شد که پند آن از سرنوشت خروس حرف نشویی که به لانه نمی رفت ، لزوم اطاعت از رهبری و قانون در زیست جمعی بود. کوکب خانم زن پاکیزه ای بود ، هم حذف شد. کوکب خانم وقتی میهمان سرزده برایش می آمد با چند تا تخم مرغ مدیریت تغذیه خانه را به خوبی پیش می برد. از رستوران و کترینگ غذا سفارش نمی داد ، نه اینکه بد باشد ،نه ! این داستان می خواست صرفه جویی و بهینه مصرف کردن را به دانش آموز بیاموزد که در این دوره ما به آن اقتصاد مقاومتی می گوییم .
در دبیرستان نیروی گریز از مرکز را فهمیدیم که چیست و با نیروهای ایکس و ایکس پرین آشنا شدیم . اما نفهمیدیم که کارکرد این نیروها در میدان عمل کجاست و همین شد که بیشترین تعداد تلفات جاده ای را داریم. مثال ها و نمونه ها زیاد است.
یک دانش آموز ایرانی طی دوره تحصیل حداقل ۵ سالی زبان خارجی می خواند ، ندیده ام دانش آموزی قادر باشد وقتی دیپلم می گیرد ، در حد یک دقیقه آنهم در حد معرفی خودش به زبان خارجی سخن بگوید. اما دیده ام دکتری و مهندسی ! که دکتری و مهندسی اش را با پول و تقلب، و دزدی از رساله دیگران و جا زدن آن به اسم خود و خرید پایان نامه و رساله از میدان انقلاب گرفته است و بدون پیشوند دکتر و مهندس ، خطابی را اعتنا نمی کند و متاسفانه پست های عالی مدیریتی هم گرفتهاند.
همین دانش آموز بالا، در مقابل ، انبوهی از تلقیناتی را در ذهن خود باید از تاریخ فلان سرزمین ، واقعه و یا سرگذشت فلان فرد و یا اقدامات فلان کس بپذیرید که ما به اذای خارجی در دوره حاضر ندارند و دانش آموز نمی تواند با آن همذات پنداری داشته باشد.
نظام آموزشی موفق و به روز ، نظامی است که خروجی آن ، بر اساس و مبنای ارزش های والای انسانی و ایمانی یعنی اخلاق مدار، قانون مدار ، تعهد پذیر و مسئولیت پذیر تربیت شده باشد که دین هم همین را می گوید ، و این فقط با محتواهای ارزشمند ، مطالعه شده و حاصل از خرد نخبگان ،و مهم تر رفتار جمعی نخبگان ، مدیران و طبقه مرجع ممکن است که حاکمان الگوی همیشه در مقابل چشم هستند.
مدارس و مهم تر از همه پایه ابتدایی و راهنمایی، نقش بسیار زیادی در تعلیم و تربیت دانش آموزان و انسان های برجسته کشور دارند پس باید به موارد آموزشی و نحوه آموزش در این پایه ها بیشتر از هر چیز دیگری اهمیت داد. این دانش آموزی که امروز در کلاس اول درس می خواند، می تواند چند سال دیگر رهبر یک گروه باشد و اگر به جز درس های مدرسه، مفهوم انسانیت و آزادگی و خدا پرستی را درک نکرده باشد، پس وای به حال جامعه ای که رهبری چون او خواهد داشت! در ادامه نقص های اساسی سیستم آموزشی کشور را با یک دیگر بررسی می نماییم.
حالا که آموزش و پرورش اینهمه جدیت در برخورد با خطا و اشتباه دارد، چندی از مشکلات این وزارتخانه را بیان کنیم، باشد که اینگونه قاطع رسیدگی و مدیران خاطی تا آن بالا دست برکنار شوند: کافی است این روزها به وضعیت نامناسب آموزش و عدم کارایی و مطابقت با شرایط زیست امروزی دانش آموزان توجه کنید که به اذعان کارشناسان، با خطر ورشکستگی آموزش، دانش آموز هیچ فهمی از حقوق شهروندی نداشته و حتی در حل یک مسأله ساده و صحبت و فهم یک جمله به زبان خارجی را ناتوان است. به سیل ترک تحصیل کرده و از تحصیل بازمانده ها و تبعیض و طبقاتی کردن آموزش توجه کنید. کمی به بحث اعتیاد دانش آموزان و ناهنجاری آن ها، مخصوصاً در دبیرستان های دولتی دخترانه و پسرانه ورود کنید. به بحث آمار مهاجرت دانش آموزان در مدارس خاص و سمپاد توجه کنید که حتی مثل سابق دیگر انتظار مهاجرت در دوران دانشجویی را نکشیده و در سن مدرسه مهاجرت می کنند. به بافت های فرسوده مدارس و نبود نیروهای خدمتگزار که اولیا و دانش آموزان مجبور به انجام وظایف هستند، توجه کنید. به کمبود معلمان و عدم آموزش به روز و دریافتی ناچیز آن ها دغدغه مند شوید. به مقابله با گستره نفوذ و یاغی گری موسسات کنکور توجه کرده و بحث تقلب در امتحانات سراسری را ورود کنید. و در یک کلام؛ مبارزه و برخورد با خطا، فساد و جرم را در جهت منافع و اهداف، گزینشی و تبعیض آمیز برخورد نکنید.
نظام آموزشی ما و نقصان های اساسی آن :
•اولین نقص سیستم آموزشی کشور این است که در مدارس ما به جای این که فهمیدن دروس مورد توجه باشد، به حافظه سپردن و حفظ کردن آن ها اهمیت دارد. در ایران طبق دروسی که در مدارس یاد داده می شود و نحوه تدریس معلمان، دانش آموزان صرفا مجبور به حفظ دروس برای کسب نمره بهتر هستند. در بسیاری از موارد دانش آموز درس را متوجه نمی شود اما برای کسب نمره بیست سعی در حفظ کردن مطالب می کند که این نقص اساسی سیستم آموزشی کشور می باشد. به مفهوم دروس در مدارس ایران اهمیت بسیاری داده نمی شود و امتحان ها نیز به همین شکل به صورت مفهومی برگزار نمی شود. سوالات امتحانات مدارس بر پایه حفظ کردن درس ها است.
•یکی دیگر از انتقاداتی که به نقص سیستم آموزش کشور وارد است، این است که در مدارس ما صرفا درس ریاضی و فیزیک و شیمی تدریس می شود و اهمیتی به درس زندگی داده نمی شود. دانش آموزان ما پس از 11 – 12 سال درس خواندن و کسب مدرک دیپلم همچنان توانایی صحبت با یک فرد دیگر به صورت درست را ندارند. همچنان نمی توانند راجع به مفهوم زندگی صحبت کنند. بسیاری از بچه ها هنوز مفهوم انسانیت را درک نکرده اند اما معادلات دیفرانسیل را بیست می شوند! این باعث می شود که تحصیل کرده ها ما انسان های مبادی آدابی نباشند زیرا در مدرسه درس انسانیت و اجتماعی بودن یاد نگرفته اند که نقص اساسی سیستم آموزشی کشور ماست.
•بیشتر دروس در مدارس ایران به صورت تئوری تدریس می شوند و به بخش های عملی اهمیتی داده نمی شود. این مساله نه تنها در مدرسه بلکه در دانشگاه های ما نیز نقش اساسی در بی سوادی دانش آموزان دارد. به عنوان مثال بچه ها یاد می گیرند که پس از ترکیب دو محلول شیمیایی چه اتفاقی می افتاد، آن را حفظ کرده و در امتحان نمره خوبی می گیرند اما در واقعیت و در بخش عملی قادر به انجام این ترکیب نیستند و حتی اگر دو محلولی که ترکیبشان را آموته اند را یاد بگیرند، حتی نمی توانند آن ها را از یکدیگر تشخیص دهند!
•نقص بسیار مهم سیستم آموزشی کشور که اکثرا نادیده گرفته می شود این است که همیشه به دانش آموزان از کلاس اول ابتدایی گفته می شود که پس از 11 – 12 سال درس خواندن باید آزمونی بدهند که نتیجه آن، آینده آن ها را مشخص می کند. دانش آموز تمام این سال ها را با ترس این آزمون که کنکور نام دارد می گذراند، به خاطر آن درس می خواند، حفظ می کند، کلاس های کمک آموزشی می رود، هزینه بسیار زیادی می کند تا فقط و فقط در یک امتحان! پذیرفته شود. چه بر سر دانش آموزی می آید که پس از این همه سال که این تفکر را داشته، نتواند در کنکور رتبه قبولی بیاورد؟ آیا واقعا این آزمون این قدر که می گویند اهمیت دارد؟ باید در مدارس این امر توضیح داده شود که کنکور آغاز راه نیست. نباید تمام این سال ها بچه ها را تنها برای یک آزمون ورودی به دانشگاه آماده کرد و آن ها را از کنکور ترساند! اگر این قضیه کنار رود، دانش آموز می فهمد که حتی در صورت ندادن کنکور نیز می تواند درس خوانده یا شغل خوبی دست و پا کند! بساری از انسان های موفق حتی تحصیلات مدرسه خود را کامل نکرده اند. این چیز ها باید در مدارس یاد داده شود تا دانش آموزان امید به یک آینده روشن داشته باشند نه ترس از غول کنکور و آینده ای تباه!
•تلخ زیستن و تلخ کامی بر آموزش و پرورش ایران سایه گسترده است و لذت زیستن را از شاگردان مضایقه میکند. شادابی و شادخواری، به نحو ضمنی و نانوشته جایی در مدارس ندارد. مناسک و شعایر تاریخی سوگ و برخی برنامههای حزین، به آسانی و در طول سال، در تمامی مقاطع و به انحا مختلف به اجرا در میآید، اما چندان خبری از جشنهای شادیبخش در میان نیست.
•هنر، صرفا گذران وقت و سپری کردن ساعاتی از روز نیست. هنر، بیهوده زیستن نیست. هنر، شیوهای موثر در تربیت احساسات و توسعه ی زیباییهای درون و پرورش حس زیبا دیدن و زیبا زندگی کردن است. تفسیر معنا بخش به جهان و هستی است. هنر، آدمی را به خویشتن نزدیک میکند و راههایی برای تحمل رنج ها در اختیار آدمی مینهد. جای خالی هنر در روند آموزش و پروش، عمیقا احساس میشود. از میان هنرهای مختلف، جای خالی موسیقی، دلآزار است. روحهای زمخت، نشان میدهد که از ظرافتهای هنر و زیبایی موسیقی، بی بهرهاند و در سرزمین رازآلود هنر گام نزدهاند. (میشود موضوعاتی مانند معلم قائمشهری)
•یکی دیگر از ایراداتی که می توان به سمت آموزش و پرورش نشانه گرفت، تربیت دانش آموزانی است که کم تحمل، غیر صبور و کینه توز هستند. ایران عصر 1402، نیازمند حافظان جدول مندلیف نیست. نیازی به کسانی که محاسبات پیچیده ذهنی می کنند ندارد. نیازی به دائره المعارف های کم تحمل کینه توز پرخاشگر ندارد. نیازمند افراد ماهر صبور و مدارا جو است. آموزش وپرورش، دنبال این مسیر باشد تا ایران عصر 1402، سرمایه انسانی پر تحمل تری از هموطنان بسازد.
برای زنده کردن این مرده همه ما وظیفه داریم این آگاهی را به وجود بیاوریم که نظام آموزشی ایران چه کاستیها و عیوبی دارد و فرهنگی را که ما ارث رسیده است به گونهای عینی و به صورتی که نسل جدید احساس کند این فرهنگ پاسخگوی نیازهای اوست و با واقعیت دچار تعارض نیست، عرضه کنیم. اگر این کار را نکنیم بچهها مقابل فرهنگ خواهند ایستاد. بچهها اگر احساس کنند این فرهنگ و ساختار کارایی ندارد، دنبال فرهنگهای دیگر میروند. کشور ما کشور نسبتا جوانی است. جوانان در حال ساخت الگوهای هویتی خود هستند. اگر حس کنند که الگوهای فعلی در تعارض با حیات اجتماعی آنهاست، دنبال گمشدهای میگردند. در نهایت متوجه میشوند شاه کلید ماجرا نظام آموزشی است. وقتی که نظام آموزشی الگوی مناسبی برای زندگی ارائه ندهد، مردم خودشان ساختار اجتماعی و فرهنگی را تغییر میدهند تا به نظرشان مناسب بشود. ولی این تغییر متمرکز و یکدست نخواهد بود و تنها بعضی اجزای نظام فرهنگی دستخوش تحولات اساسی میشوند و این تغییرات ناهمگون رضایت مردم را در پی ندارد، بلکه خودبیگانگی، تعارضات و عقب ماندگی فرهنگی را باعث میشود. برای رفع این خطر و برای اینکه بتوانیم به جزء جزء فرهنگ خود افتخار کنیم، باید از اولین مراحل آموزش شروع کنیم. باید دید دغدغههای نظام آموزش و پرورش ایران چیست. بدون مصداق بیاورم ببینیم اصلی ترین دغدغههای نظام آموزشی ما چیست؟ اگر این دغدغهها صرفا در نیازهای پست انسانی محدود شده باشد، قطعا نمیتواند یک نظام آموزشی مفید باشد.
معلمها باید آموزش ببینند تا بتوانند راهبر یک کلاس باشند. انرژی معلمها در دورههای ضمن خدمت بیفایده هدر میرود، انجمنهای علمی معلمین غیرفعال هستند و معلمها ارتباطی با هم ندارند.
آنچه که اکنون مهم است، این است که بدانیم تغییرات فرهنگی که اتفاق میافتند، آسیب نیستند، تغییرات برای جوانان فرصت انتخاب هستند و برای مسنترها فرصت روبرو شدن با عادتها. متاسفانه شکستن عادتها آسیب تلقی میشود و برای همین است که نسلهای مختلف روبروی یکدیگر میایستند، درحالی که تغییرات فرهنگی و اجتماعی فرصت هستند.
درد این تغییرات مثل درد زایمان برای یک مادر شیرین است. چون به زایش منجر میشود. ولیکن این تغییرات باید یک جایی سریعتر به نتیجه منجر شوند، زیرا اگر این درد طولانی شود منجر به مرگ مادر خواهد شد.