عیسی رفت : اعتیاد؛ علت یا معلول؟
  • فرهنگی

  • مرداد 20، 1399 - 16:08


به قلم: دکتر صادق زحمت زاد خوری

پژوهشگر و مدرس جامعه شناسی

مرداد ماه ۹۹ پایان تلخ زندگی در گمنامی و رنج  در این جهان، برای جوانی از شهر بندر لنگه بود بنام:  عیسی.  به تعبیر مولانا:  مرگ هر کس ای پسر همرنگ اوست. زندگی و مرگی پر از رنج و تلخی!

 

قریب به ۸ سال، با عیسی در مدرسه روی یک نیمکت نشستم،  با هم به مدرسه می رفتیم ، از پیش دبستانی تا دوم راهنمایی، همبازی، رفیق و همراز هم، در سفر و در حضر بودیم ، خاطرات مشترک فراوان داشتیم و البته از یک خانواده بودیم.

اما  فلک به نحوی چرخید و روزگار به گونه ای  رقم خورد تا اینکه هر یک به سویی رفتیم  و ما دو مسیر کاملا  متفاوت از هم را پیمودیم  و  هر کدام مان حلقه ی ارتباطات اجتماعی  و اهدافی مختلف را برای ادامه  مسیر زندگی خود برگزیدیم. در نهایت، او چند روز پیش، برای همیشه با زندگی خداحافظی کرد و جام مرگ را سر کشید...

 

البته عیسی  در انتخاب این مسیر خوفناک و جانکاه اعتیاد تنها نبوده و  نیست.  دیار من  عیسی های مظلوم بسیاری را که دارای نیروی جوانی ، استعداد ، توانایی، هوش بالا و ده ها آرزوی زیبا هستند، دارد.  عزیزان بسیاری را با این پایان های تلخ، به واسطه بیماری اعتیاد از دست داده ایم، گاه شاید  همچون عیسی در خلوت به خاک سپرده ایم.

 

صف طولانی معتادان متجاهر که بنا به گفته مسئولان در سال۹۹  در سطح کشور بیش از ۱۰۰ هزار نفر هستند و آمار معتادان شناخته شده رسمی، قریب به ۳ میلیون نفر. این صف از معتادان پر شمار ،صفی آشنا برای بسیاری از ما ایرانیان هست.  عیسی ها، غریب و بیگانه و جدا  از ما نیستند.  ما با بسیاری از آنان، هم خانواده، خویشاوند، همکار، دوست، همسایه، هم محله، همشهری و... بوده و هستیم.

هرچند نوع معتادان به لحاظ سن، جنس، منزلت اجتماعی، محل سکونت ، تحصیلات و...  متفاوت  از یکدیگرند و به میزان شدت دردها و رنج های درونی شان، دوزهای متفاوتی در کمیت و کیفیت، از انواع متنوع مواد مخدر سنتی و صنعتی نو ظهور را مورد سوء مصرف قرار می دهند، همگی در اشتباه اند...

 

معتادان به زعم پر اشتباه خویش، قصد دارند تا  لحظاتی کوتاه  سرخوش باشند، اما پناه دروغین به مواد مخدر، سرابی بیش نبوده و ثمری، جز میوه ی تلخ و سمی نیستی، برای شان  به ارمغان نیاورده است... 

 

با این حال ، شاید بیشتر آنان در یک نگاه، مخرج مشترک واحدی دارند : همه آنان قربانی اند...!

 

هر چند برای تحلیل ریشه ها و پیامدهای جامعه شناسانه و علمی آن و متهمان اصلی این داستان، در سطوح فردی، میانی و کلان، نیاز به فرصت و مجالی دیگر است، که امیدوارم  بتوانم در مقالات بعدی به شکل مبسوط  به آن بپردازم، اما به اختصار می توان گفت:

آنان قربانی اند...!!

 

قربانی ناآگاهی و ناتوانی خودشان در حل مسائل زندگی و انتخاب های شان.  قربانی والدینی نادان و نامهربان در حوزه تعلیم و پرورش کودک و نوجوان ، قربانی دوستانی سمی و مسموم،  قربانی سیستم آموزشی کم مایه ای که همه چیز را یادمان داد، جز "چگونه زیستن" را، آنان قربانی جامعه ای هستند که مانع از تحقق خویشتن خودشان شده است، جامعه ای که گاه فرد را  به سوی  "از خود بیگانگی" انسان با خویشتن خود سوق داده،  آن ها قربانی باندهایی گاه در سطح فراملی شده اند که بقای خودشان ، در رونق بازار تولید،  توزیع و مصرف مواد مخدر است، تا با  افزایش فروش، به سود نامشروع  و ناموجه خود برسند و  مصرف کنندگان جدید و مشتریان پر شمار جوان را شکار کنند، آن ها قربانی سیستم های ترک اعتیادی  هستند،  که خود گاه معتاد پرورند و مروج  و مشوق مصرف مواد مخدر... !!!

 

البته عیسی های زیادی امروز در سنین کودکی و نوجوانی در بین ما هستند، هر چند نامرئی،  اما قابل مشاهده .  در خانواده ها ، در مدرسه ها ، در قلیان سراها ، در پارک ها ، در شبکه های اجتماعی مجازی و...  شاهد پسران و دختران نوجوانی هستیم که با غفلت ، سهل انگاری  و خوش خیالی برخی والدین و مراقبین و مسئولین آن ها،  کج راهه ی "اعتیاد" از هر نوع اش(سوء مصرف مواد مخدر و یا الکل و...)، را طی می کنند تا سرنوشت خود را  این چنین،  برای خود  بنویسند...

 هر چند برخی پدران و مادران پنبه بر گوش و  پرده بر چشم کشیده اند تا واقعیت های سخت و تلخ را نبینند و  نپذیرند...  شاید هم برای شان دردناک است بخواهند بفهمند و درک کنند ،  اعتیاد از هر نوع اش در کمین عزیزان  دل آن ها هم هست و دیر یا زود آنان را شکار خواهد کرد...!

 

در سطح خرد می توانیم این چرخه ی  نیست کننده ی هستی را با پرورش و تعلیم و تربیت درست کودکان و نوجوان مان در مقام والدین و مربیان  آگاه و مهربان، تا اندازه ای بسیار بالا کنترل کرده و به حداقل ممکن  برسانیم.

 

به امید ساختن جامعه ای که در آن  هیچ انسانی برای درمان دردها و رنج هایش، درب ها را بسته نبیند و تنها  راه  پیش خود را ، سوء مصرف مواد مخدر نداند.

شاید هر یک از ما بتوانیم سهمی هر چند کوچک در تحقق چنین جامعه ای در هر سطحی، داشته باشیم.