از فرار نمایشی محمدرضا تا کودتای ۲۸ مرداد
  • سیاسی

  • مرداد 28، 1399 - 09:42


صدور حکم محرمانه عزل دکتر محمد مصدق از نخست‌وزیری و فرار به شمال کشور از ترس تبعات منفی این تصمیم و بعد فرار به عراق و سپس به ایتالیا در مرداد ۱۳۳۲ زمینه‌ای بود برای آماده کردن بسترهای کودتایی انگلیسی - آمریکایی که امروز ۲۸ مرداد وارد ششمین دهه خفت‌بار آن شدیم.

فرار محمدرضا و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، از خاندان پهلوی چنان شخصیتی بزدل و ترسو در حافظه تاریخی ملت ایران از ۲۵۰۰ سال سلطه شاهان بی کفایت بر این مرز و بوم ثبت کرد که دکتر حسین فاطمی، وزیر خارجه دولت مصدق نیز این رفتار پهلوی پسر را «فرار» و وی و ثریا را «فراری» خواند و به نمایندگی‌های ایران در خارج از کشور دستور اکید داد تا نه در فرودگاه به استقبال آنان بروند و نه به دیدارشان در محل استراحت شان بروند.

دکتر محمد مصدق نخست وزیر در واکنش به این حکم محمدرضا شاه گفت: «ای کاش دست خط عزل صادر نشده بود تا ببینند کارها چطور به صلاح مملکت تمام و کلیه عواید نفت نصیب ملت ایران می ‏شود. اگر کوچک ترین احتمالی در عدم موفقیت می‏ دادم، بهترین بهانه برای کناره‏ جویی از کار، همان دستخط شاهانه بود. صدور دستخط، گذشته از این که برخلاف قانون اساسی بود، دلیل هم نداشت چون که از من و از دولت من کوچکترین عملی برخلاف مصالح و شخص اعلیحضرت صادر نشده بود.»

۲۲ مرداد ۱۳۳۲ در اقدامی غیرقانونی حکم برکناری دکتر محمد مصدق از نخست‌وزیری را به صورت محرمانه امضا کرد و برای در امان ماندن از تبعات این امضا بلافاصله به شمال کشور رفت در حالی که  این حکم باید پیش از امضا از تصویب مجلس شورای ملی می‌گذشت همان مجلسی که هفدهمین دوره اش دو روز قبل از امضای حکم محرمانه برکناری مصدق یعنی ۲۰ مرداد ۱۳۳۲ از طریق رفراندوم منحل شده بود. او همزمان  با حکم برکناری مصدق، حکم نخست‌وزیری زاهدی سرلشکر بازنشسته ارتش را هم امضا کرد و سرهنگ نعمت‌الله نصیری فرستاده مخصوص خود را مامور تسلیم حکم به نخست وزیر مردمی کرد. نصیری اوائل نیمه شب ۲۵ مرداد به خانه مصدق در خیابان کاخ رفت اما محافظان خانه، نصیری را دستگیر کردند. محمدرضا به محض اطلاع از بازداشت فرستاده خود، همراه ملکه با جت  شخصی به بغداد فرار کرد.

کیم روزولت نوه بیست و ششمین رییس جمهور آمریکا مامور اجرای عملیات کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شد. وی که یک ماه قبل از کودتا با گذرنامه جعلی و نام مستعار «جیمز لاکریج» وارد ایران شده بود تغییراتی در طرح اولیه کودتا داد و فضل‏ الله زاهدی را به عنوان رهبر کودتاچیان و نخست ‏وزیر کودتا وارد عمل کرد. وی قبل از آغاز کودتا با محمدرضا ملاقات کرد و در این دیدار به وی اطمینان داد که هیچ راهی جز کودتا برای تغییر دولت مردمی مصدق وجود ندارد و پهلوی پسر هم از ترس سرنگون نشدن تاج و تختش می پذیرد که نقشه کودتا در پوشش خارج شدنش از کشور عملیاتی شود.

ثریا در خاطره ای از آن روزها گفت: «ما به منطقه کلاردشت نزدیک رامسر پرواز کردیم. مسافرت ما ظاهرا طبیعی و برای فرار از گرمای طاقت‏ فرسای تهران بود. چند تن از دوستان نزدیک ما هم در کلاردشت به ما پیوستند ولی هیچ کدام از آنها از صدور فرمان برکناری مصدق و انتصاب سرلشگر زاهدی به جانشینی وی اطلاع نداشتند. اخبار تهران و سایر پیام‏ها و گزارش ‏ها‏ را از طریق فرستنده ه‏ایی که در کاخ سعدآباد نصب شده بود دریافت می‏ کردیم. از طریق همین فرستنده مطلع شدیم که مصدق کار رفراندم برای انحلال مجلس را به انجام رسانده و مدعی شده است که بیش از ۹۹ درصد آراء مردم را به دست آورده است. شاه به جای امضاء فرمان انحلال مجلس فرامین عزل مصدق و نخست ‏وزیری زاهدی را امضا کرد و به وسیله سرهنگ نصیری فرمانده گارد سلطنتی به تهران فرستاد.»

وی ادامه داد: «ما بی ‏صبرانه منتظر خبرهای تهران بودیم. فرستنده سعدآباد از کار افتاد. شاه مضطرب و نگران در طول و عرض اطاق قدم می‏زد و من که کمتر از او نگران نبودم روی مبل نشسته و ساکت بودم. نمی‏‏دانم چه ساعتی به خواب رفته بودم، که ساعت چهار صبح شاه مرا از خواب بیدار کرد و در حالی که صدایش از وحشت و اضطراب می‏ لرزید گفت «ثریا همانطور که پیش ‏بینی کرده بودم کار خراب شد. مصدق از فرمان برکناری خود اطاعت نکرده و زاهدی هم به جای این که دست به کاری بزند مخفی شده است. هرچه زودتر باید از اینجا فرار کنیم. باید خودمان را به رامسر برسانیم و از آنجا به بغداد پرواز کنیم.» آن لحظات دلهره و اضطراب غم ‏انگیزترین اوقات زندگی من است که هرگز فراموش نمی کنم.»

ثریا در ادامه با اشاره به رفتار مقامات عراقی در فرودگاه بغداد با شاه ایران، گفت: «نزدیک ظهر به فرودگاه بغداد رسیدیم. نزدیک شدن یک هواپیمای ناشناس آن هم بدون برنامه و اطلاع قبلی، مقامات و ماموران فرودگاه را وحشت زده کرد زیرا در آن ساعت مقامات فرودگاه منتظر فرود هواپیمای ملک فیصل پادشاه عراق  که برای بازدید یک مرکز نظامی به نزدیکی بغداد رفته بود، بودند. از برج کنترل فرودگاه از ما خواستند هویت خود را اعلام کنید. شاه در اعلام هویت و مبدا پرواز مردد بود. هیچ کس نباید بداند که ما، شاه و ملکه فراری ایران هستیم. شاه سرانجام پاسخ داد «یک هواپیمای توریستی است. موتور هواپیما خراب شده است، اجازه فرود اضطراری می‏ خواهیم.» به محض فرود، ماموران مسلح فرودگاه ما را احاطه می‏ کنند و از هواپیما می‏ خواهند فورا باند را خالی کند. هواپیمای ملک فیصل تا چند دقیقه دیگر به زمین خواهد نشست، باند فرودگاه باید فورا خالی شود. شاه ورقی از دفتر یادداشت خود کند و چند سطر روی آن می ‏نویسد و از مامور امنیتی فرودگاه می‏ خواهد به محض فرود هواپیمای ملک فیصل این یادداشت را به دست او برسانند. این کار به دلایل نامعلومی صورت نمی‏‏ گیرد و مامور امنیتی فرودگاه را ترک می‏ کند. بعد از نیم ساعت یادداشت را می‏ خوانند. بلافاصله ما را به دفتر فرودگاه هدایت می‏ کنند. در آن زمان سفیر ایران در بغداد مظفر اعلم بود که به دستور مصدق نه تنها به استقبال محمدرضا نیآمد که به همه اعضای سفارت نیز دستور می‏ دهد که هیچ کدام حق ندارند به دیدار شاه بروند.»

همسر دوم شاه ادامه داد: «ساعتی بعد «خلیل کنا» وزیر خارجه عراق ما را با احترام به یکی از کاخ ‏ها‏ی سلطنتی هدایت می‏ کند. ملک فیص از ما دعوت کرد پس از استراحت، پنج بعد از ظهر به کاخ محل اقامت او برویم. در این ملاقات او با کمال محبت و احترام به ما گفت که تا هر وقت بخواهیم می‏ توانیم در بغداد بمانیم و در این مدت میهمان او خواهیم بود. ولی شاه گفت می‏خواهد به اروپا برود و تنها تقاضایی که از اعلیحضرت پادشاه عراق دارد این است که هرچه زودتر وسیله پرواز ما را به رم فراهم نمایند.»

صبح روز ۲۶ مرداد شاه و ثریا به اتفاق ارتشبد خاتمی، خلبان هواپیمای دو موتوره بیچکرافت و آتابای آجودان مخصوص شاه با یک هواپیمای انگلیسی به سوی رم پرواز کردند.

داستان شکست طرح شاه برای سرنگونی دولت دکتر مصدق از یک سو و فرار شاه و ملکه از سوی دیگر به خبر اول مطبوعات و رادیو و تلویزیون های جهان تبدیل شد. در فرودگاه رم سیل خبرنگاران و عکاسان شاه و ثریا را احاطه کردند. محمدرضا در برابر سماجت خبرنگاران در خصوص چرایی عزل مصدق، گفت: «من طبق قانون اساسی ایران و اختیارات خود در مقام سلطنت، مصدق را از نخست ‏وزیری برکنار کردم.»

در فرودگاه رم از سفارت ایران هیچ کس به استقبال شاه نرفت و محمدرضا هم ظاهرا انتظار دیدن کسی را نداشت اما از میان انبوه خبرنگاران و عکاسان حاضر در سالن فرودگاه،  یک ایرانی خود را به محمدرضا رساند و حسین صادق رایزن سفارت ایران معرفی کرد. وی پسر مستشارالدوله صادق نماینده تبریز در مجلس شورای ملی در اوایل مشروطیت و رئیس مجلس موسسانی بود که رضا شاه را به سلطنت برگزید. وی با اتومبیل خود شاه و ثریا را به اتاقی که در هتل اکسلسیور  اجاره کرده بود رساند.

دکتر فاطمی وزیر خارجه دولت مصدق در مقاله خود در روزنامه باختر امروز واقعه فرار پهلوی دوم و کودتای ۲۸ مرداد را این گونه توضیح داد: «قرار کودتاچیان با فرزند عاقد قرارداد ۱۹۳۳ این بود که اگر در خفه کردن صدای ملت، در نابود کردن حکومت ملی توفیق پیدا کردند و توانستند به دست و پای آزادیخواهان زنجیر بگذارند رادیو تهران در ساعت مقرر برنامه معمولی خود را شروع نکند تا سردسته جنایتکاران خود را از کلاردشت پس از چند دقیقه با هواپیما به تهران برساند و مزد وطن ‏فروشی و تجدید عهد اسارت و مرگ استقلال و محو حاکمیت مملکت را از انگلستان بستاند. صبر و بردباری و متانت دکتر مصدق بالاخره این پرده پندار را پاره کرد و مردم و دوست و دشمن فهمیدند که وی فرزند همان پدری است که بیست سال ایران را غارت کرد و سرانجام در روزی که باید از منافع کشورش دفاع کند مردم بی ‏پناه را به تانک و توپ بمباران دو دشمن قوی بلاتکلیف سپرد و خود با کامیون های جواهرات راه فرار در پیش گرفت، با این تفاوت با کودتای انجام شده پدر در سوم شهریور بیست سال گذشته بود و پسری که وارث آن کودتای ننگین بود برای تحکیم پایه ‏ها‏ی لرزان و سبب خیانت ‏آمیز خویش به نهضت ملی وطن که با خون فرزندان سی تیر آبیاری شده بود، شبیخون ناجوانمردانه زد.»

کودتای انگلیسی - آمریکایی پیروز شد و پهلوی دوم ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در پیامی که از رادیو تهران پخش شد وعده غیرمنتظره ای داد. وی با هدف آرام کردن مردم به آنها وعده دموکراسی داد و گفت که تنها اوست که می تواند در کشور دموکراسی واقعی برقرار کند. وی با این وعده و البته به لطف حمایت آمریکایی ها توانست پیروز کودتا شود. وی ۳۰ مرداد ماه ۱۳۳۲ به ایران برگشت و بر صندلی قدرت نشست و دکتر مصدق و هواداران و منصوبان او در سراسر کشور را به زندان سپرد و پاکسازی  ادارات از مصدقی ها را آغاز کرد.

شاه پس از بازگشت به ایران با روزولت دیدار کرد. روزولت رییس سازمان اطلاعات مرکزی امریکا در خاورمیانه و یکی از مجریان اصلی طرح براندازی حکومت مصدق بود. بر اساس برخی اسناد تاریخی، محمدرضا شاه در این ملاقات از روزولت به دلیل بازگرداندنش به قدرت سپاسگزاری کرد.

دونالد ویلبر مامور اسبق سیا در خاورمیانه در کتابی که سال ۱۹۸۶ منتشر کرد، پیروزی کودتای ۲۸ مرداد را «شانسی» دانست. وی در این کتاب نوشت: «پس از بازداشت سرهنگ نصیری فرستاده شاه توسط ماموران حفاظت از مصدق و همچنین بازداشت چند افسر دیگر در ۲۵ مرداد، روزولت از ادامه کودتا مایوس شد و تصمیم به خروج فوری از ایران گرفت اما با اصرار سرویس جاسوسی بریتانیا و برخی عوامل ایرانی، در ایران ماند و کودتا را به سرانجام رساند. »