بهار اشک برای مظلومیت حسین
  • گزارش و مصاحبه

  • مرداد 15، 1401 - 09:40


بهار اشک برای مظلومیت حسین 

 عبدالحسین اسدپور 
خبرنگاردریای اندیشه از بندرلنگه

 

 هفدهم مرداد برابر با دهم ماه سال ۱۴۴۴ شمسی قمری است وامسال روز خبرنگار با عاشورای حسینی عجین شده است وچه سعادتی امسال نصیب خبرنگاران شده است. به هرحال محرمی دیگر وبهار اشک دیگری برعاشقان ولایت می رسد تا غبار از جان های خسته خویش زدایندووجودشان را به عطر حسینی معطر کنند .
 محرمی که با نام مبارک حسین علیه السلام پیوند خورده وبا آمدنش دل ها متوجه روزی می شود که بزرگترین روزهای مصیبت است قطرات اشکم گواه گوشه ای از گداختن جانم در فراق توست . اشک ها درغم بر ترین انسان عالم‌جاری می شوند .وقتی که فرشتگان آسمانی برحسین ((ع)) گریانند وپرندگان در آسمان وزمین بر او نوحه گرند .
 آسمان براو گریسته است چشم آسمان چهل روز در غوغای حسین ((ع)) گریان بود ، آیا سزاست چشم زمینیان بر مصیبت او گریان نشود ...
حسین جان، من فرزند جاهلیت وگمشده در دریای ظلمت از امت آخر الزمانم ودرکربلای تو حضور نداشتم اما از اعماق وجودم این آوا را می شنوم و فریاد برمی آورم که نمی دانم اگر در روز عاشورا بودم ومی پرسیدم که آیا من نیز می توانم جزو اصحاب عاشورائیت قرار بگیرم یا نه . تودر پاسخم چه می فرمودی !اما گمان می کنم که می فرمودی (( اصحاب من انس واشتیاقشان به مرگ به اوج می رسد وتو نیز نیک درخویش بنگر که اگر چنین انس واشتیاقی به مرگ داری از اصحاب کربلا یی مایی ... 
حسین جان ؛ نمی دانم ولی مگر نه این که صحرای کربلا به وسعت همه تاریخ عالم است وتا کسی را به امتحان نیازموده اند از دنیا نخواهند برد ؛ من هنوز در عرصه قرار نگرفته ام تا بدانم که حقیرم یا اینکه چون بی وفایان تا عصر عاشورا بیشتر با تونیستم از تو می خواستم که برایم دعا کنی وچند کلمه ای در گوشم نجوا کنی تا همچون زهیر بن قین به حسینی بودن واز محب بودن به عاشق بودن پرواز کنم ودر رکاب اصحاب عاشورائیت قرار بگیرم .
حسین جان ، اگر افتخار شمشیر زدن برای دفاع از دین وقرآن درکنار تو را پیدا می کردم ، چون پروانه برآتش می زدم تا حرارت وشور عشق را با تمام وجودم احساس کنم ، حسین جانم ؛ ای ستاره عشق در آسمان لایتباهی اندیشه الهی که هیچ پرنده بلند پرواز قدرت رسیدن به افق هایت را ندارد نمی دانم که این سخنانم از اعماق وجودم است ویا باز مثل همیشه جملاتی که می آیند ومی روند .
حسین جان ؛ اگر درکربلایت بودم ، خاک پای اسبان وشتران یاران ملکوتیت می شدم اگر در کربلا بودم ، اشک چشم کودکان کاروانت می شدم و‌حسین جان ؛ من درخود نمی بینم که چون پروانگان درگاهت ، از آنانی باشم که سپر دینند برای رسیدن به معبود ، منیت در پیشگاهت امکان پذیر نیست باید چون قطره ای از دریا در حضورت نیست ونادبودباشم .
 ای فرزند فاطمه بعد از آن نجوا وپیدا کردن لیاقت برای همراهی وحضور در رکابت چون حبیب بن مظاهر در شب عاشورا با اصحاب مزاح می کردند چرا که فردا روز وصال بود وبرای عاشقان ، شیرین ترین حادثه وصال به معشوق است؛ وای برمن اگر درکربلا بودم وشرمنده رخسار زینب می شدم و وای برمن اگر در کربلا بودم ولیاقت شهادت در راهت را پیدا نمی کردم آن گاه بود که برمن واجب بود که مخاطب ندای ((( قتلوانفسکم ))) قرار می گرفتم وهرروز عاشورائیست ومرا نیز یقینا به امتحان کربلا ی تو خواهند آزمود وامروز (( یا لیتی کنت معکم )) مرا نیز بپذیری .
امام زمان ((عج)) خودرا نوحه خوان همیشگی وگریه کننده هرشب وروز مصیبت های حد بزرگوار خود می داند وگریه کنان براورا وظیفه می داند تا آن جان که به جای اشک خون از دیده ببارد . از آن واقعه قرن ها می گذرد اما شعله عشق حسینی همچنان دردل ها فروزان است چرا که به فرموده پیامبر ((ص)) از شهادت حسین ((ع)) حرارتی درقلب های مومنان جاری است که هرگز به سردی نمی گراید .. اری این عشق وشور حسینی که هر ساله با آمدن محرم وصفر به اوج خود می رسد ودیعه خداوند در دل مومنان است .