اگر در شهر قدم بزنید متوجه میشوید برخی از شهروندان در رعایت پروتکلهای بهداشتی کمترین نقش و سهم را دارند. با وجود افزایش روند واکسیناسیون اگر مردم در رعایت پروتکلها همکاری نکنند، کرونا همچنان باقی خواهد ماند.
ملیحه قاسمی
پس از21ماه از همه گیری مرگبار کرونا چرا هنوز برخی شهروندان بدون ماسک در جامعه رفت و آمد میکنند؟
به گزارش دریای اندیشه؛بیست و یک ماهی که قدر چندین و چند سال گذشت؛ آن قدر کُند و با بیم و امید که بازگشت به روزهای پیش از کرونا، رویا شده است. اینکه با آرامش در خیابان قدم بزنیم، خرید کنیم، مدرسه و دانشگاه برویم، دورهمی بگیریم، زندگی کنیم و نفس بکشیم؛ بی ماسک، بی نگرانی و بدون خبرهای تلخ از ویروسی چندچهره که به روز می شود، مبتلا می کند، آزار می دهد و گاهی جان می گیرد.
21ماه است که درگیر این بیماری هستیم و خبرهای منتشرشده درباره آن، درحالی از شمار خارج شده است که هنوز در جامعه، بر سر کمترین هایی مانند استفاده از ماسک، مسئله داریم. کجای کار می لنگد؟
ماسک های دکوری
عصری پاییزی بندرعباس که هوای خوب بهار رادارد زن و شوهر میان سالی که در پیاده رو تقریبا شلوغ قدم می زنند. آن قدر سرگرم خوش وبش هستند ، که تماشای آن ها، به ویژه صورت هایشان که خبری از ماسک روی آن نیست، خاطره روزهای بدون کرونا را زنده می کند، به آن ها نزدیک می شویم و با یک مقدمه چینی کوتاه، می پرسیم: ماسکتان کو؟
مرد انگار که کسی ناغافل، مچش را گرفته باشد، می زند زیر خنده؛ با چشم های ریزی که حالا ریزتر هم شده است. می گوید: حواسم نبود، توی جیبمه. از همسرش می پرسیم ماسک شما هم توی جیبتان است؟ چادرش را تنگ تر می گیرد و می گوید: نه، توی کیفمه.
«ماسک توی جیب و ساک چه فایده ای دارد؟ دکوری است لابد!» مرد سرزنشمان را می شنود و همچنان که ماسکش را از جیبش درمی آورد، با خنده های ممتد ادامه می دهد: یادم رفت. ممنون که تذکر دادید.
هر کس رعایت کرد، کرونا گرفت!
گوشه چادرهای مخملی سیاه و نفیسشان را روی شانه انداخته اند. لباس های سوزن دوزی شده زیبایشان با رنگ های چشم نواز، تصویری از اصالت زن بلوچ را پیش چشم می آورد. سه زن جوان هستند که هرکدام، طفلی شیرخواره را در آغوش دارند. در شلوغی پیاده رو ساحل ، با آسودگی هرچه تمام تر قدم می زنند و با هم صحبت می کنند. به یکی از آن ها آهسته گفتم: ماسک نداری؟ ریز خندید و به جای بهانه های تکراری دیگران ازقبیل «نفسم می گیرد»، «توی جیبم است» و «یادم رفت» را تحویل بدهد، گفت: ولش کن!
بی مکث ادامه داد: هر کس که حساس بود و ماسک زد، کرونا گرفت. پرسیدم: لابد شما که ماسک نزدی و مراعات نکردی، سالم بودی و سالم هم می مانی! باز هم لبخند زد و گفت: این طوری، بی ماسک، راحت ترم.
متعجب از شنیدن جوابش، سؤال آخر راپرسیدم: «هر تصمیمی که با آن راحت تری، درست ترین تصمیم است؟» چیزی برای گفتن ندارشت. تنها چیزی که تحویلم داد، لبخند است.
الان ماسک را برداشتم!
یک پدربزرگ تمام عیار است؛ با چهره ای مهربان که وجودشان سرمایه اند و بودنشان برای خوب بودن حال یک خانواده، شرط لازم است. او را مقابل دکانی قدیمی اش در بازار روز بندرعباس پیدا کردم. از مغازه سوت و کور پارچه فروشی اش پیداست که از سکوت دکانش به شلوغی پیاده رو پناه آورده است اما بی ماسک. به او که روی یک صندلی کهنه، جا خوش کرده و رفت وآمد مردم را تماشا می کند، نزدیک شدم و از ماسک نداشته اش پرسیدم. جوری ننگاهم که نشان داد متوجه حرفم نشده ؛ به ماسک روی صورتم خودت اشاره کردم، متوجه شدو گفت: اینجاست! به کندی دست برد سمت جیبش و ماسک تاخورده ولابد چندباراستفاد ه شده اش را درآورد. کفتم: جای ماسک که آنجا نیست. و انگار که ما رو با مأمور بهداشت اشتباه گرفته بود ، با چاشنی «ببخشید»، گفت: که قبلا ماسک داشته و الان آن را برداشته است.
بیست قدمی از پیرمرد و مغازه اش که دور شدیم؛برگشتم و دیدیم که با دست های لرزانش همچنان دارد با ماسک بازی میکرد. پیداست برای استفاده آن روی صورتش، چالش دارد. خیلی های دیگر را هم می بینیم؛ مثلا چند مغازه داری که دور هم جمع شده اند و خوش وبش می کنند. یکی شان ماسکش را زیر بینی آورده و دوتای دیگر هم ماسک ندارند.چقدر حیف است اگر تنشان با سهل انگاری اسیر کرونا شود.
عمدی ماسک نمی زنم
برای پیداکردنشان اصلا لازم نیست به زحمت بیفتی. شهر پر است از آن هایی که ماسک ندارند. تا دلت بخواهد، بند ماسک هایی را می بینی که از لبه جیب پیراهن های مردانه بیرون زده است. ماسک های زیر چانه، زیر بینی و پیچیده شده دور مچ دست هم فراوان اند. سیگار به لب ها و آن هایی که ماسکشان را داده اند پایین تا آبمیوه یا بستنی بخورند، به وفور دوروبر بازارها دیده می شوند. آن قدر زیادند که نمی شود با تک تکشان به گفت وگو نشست. در بینشان همه جور تیپی می توان پیدا کرد. از پسر جوانی که موهایش را مش کرده تا دیگری که ریش بلندی دارد و موهایش را با شماره چهار زده است. همچنین دختر جوانی که ماسکش را زیر چانه داده تا لابد مِیک آپ صورتش به هم نریزد و آن یکی که دو جای بینی اش را پیرسینگ کرده است، یا آن سه مرد میان سال که لباس محلی دارند و دیگری که اعتیاد از سر رویش می بارد و تا می گویی ماسک، می گوید: اعصابم خراب است؛ بمیرم راحت شوم. پول بده خواهر... کمکم کن.
مریم شرایط متفاوتی دارد. لیسانس ادبیات دارد و می گوید که هر روز، دو ساعتی را در فضای مجازی به ویژه اینستاگرام سِیر می کند. ماسک نزدنش نه از روی فراموشی است، نه بی حوصلگی. او عمدا و به زعم خودش از روی آگاهی، ماسک نزدن را انتخاب کرده است و در هیچ جا جز امامزاده ، آن هم از سر اجبار ماسک نمی زند. چرایی رفتارش را که می پرسیم، خلاصه می گوید که ماسک ضرر دارد.
وقتی از او می خواهیم بیشتر توضیح بدهد، انگار که سختش باشد همه چیزهایی را که پذیرفته، شرح بدهد، نشانی یکی از صفحات اینستاگرامی را می فرستد و می گوید: اگر دنبال واقعیت هستید، استوری ذخیره شده درباره ماسک نزدن را ببینید.
شبهات بی پاسخ
به گزارش دریای اندیشه به نقل از روزنامه شهرآرا؛به صفحه مربوط با حدود 16هزار دنبال کننده سری می زنیم و سلسله استوری های خطر ماسک را می بینیم؛ از آرشیو صداوسیما و سخنان دکتر جهانپور، مدیر روابط عمومی وقت وزارت بهداشت در فروردین99 که با استناد به یافته های روز، می گوید که ماسک هیچ کمکی به پیشگیری از انتقال کرونا برای جمعیت عادی نمی کند و مردم نگران نباشند، تا فیلم های جدیدتر که مکرون، رئیس جمهور فرانسه، را در جریان سفر به عراق، بدون ماسک نشان می دهد و این تصور را القا می کند که عامه مردم جهان، گرفتار یک بازی با بازیگردانی ابرقدرت ها شده اند. همچنین تصویری از مجله اکونومیست مربوط به سال2020 که با انتشار آن تلاش شده است فایده مندی ماسک را سناریویی ساختگی نشان دهد.
صفحات مختلف، در حالی بدون هیچ محدودیتی دردسترس همه مردم قرار دارند و هر روز، پست های تازه ای را نشر می دهند که در گزارش های خبری رسانه های رسمی به ویژه صدا وسیما، هیچ وقت به این گروه از جامعه، اشاره ای نمی شود و ماسک نزن ها، فقط افرادی کم توجه و بی خیال، نشان داده می شوند.
رخت بستن کرونا از جهان، تاریخ و افق روشنی ندارد. آنچه فعلا هست، سویه های جدید و موج هایی است که کشور را تسخیر می کند و با گرفتن هزینه های جبران ناپذیر، مدتی آرام می نشیند. در این شرایط به نظر نمی رسد که صرفا با تکرار «ماسک بزنید» از رسانه ها یا حتی ایجاد محدودیت های اجتماعی، گروهی از جامعه را بتوان مجاب به استفاده از ماسک کرد. اقناع آن ها به برنامه های جدی تری از جنس گفت وگوهای دوسویه مخالفان و موافقان شیوه نامههای بهداشتی فعلی نیاز دارد.