دست دردست مرگ
  • اجتماعی

  • آذر 02، 1400 - 04:55


اگر در شهر قدم بزنید متوجه می‌شوید برخی از شهروندان در رعایت پروتکل‌های بهداشتی کمترین نقش و سهم را دارند. با وجود افزایش روند واکسیناسیون اگر مردم در رعایت پروتکل‌ها همکاری نکنند، کرونا همچنان باقی خواهد ماند.

ملیحه قاسمی

پس از21ماه از همه گیری مرگبار کرونا چرا هنوز برخی شهروندان بدون ماسک در جامعه رفت و آمد می‌کنند؟

به گزارش دریای اندیشه؛بیست و یک ماهی که قدر چندین و چند سال گذشت؛ آنقدر کُند و با بیم و امید که بازگشت به روزهای پیش از کرونا، رویا شده است. اینکه با آرامش در خیابان قدم بزنیم، خرید کنیم، مدرسه و دانشگاه برویم، دورهمی بگیریم، زندگی کنیم و نفس بکشیم؛ بیماسک، بینگرانی و بدونخبرهای تلخ از ویروسی چندچهره که بهروز میشود، مبتلا میکند، آزار میدهد و گاهی جان میگیرد.

21ماه است که درگیر این بیماری هستیم و خبرهای منتشرشده درباره آن، درحالی از شمار خارج شده است که هنوز در جامعه، بر سر کمترین هایی مانند استفاده از ماسک، مسئله داریم. کجای کار میلنگد؟

ماسکهای دکوری

عصری پاییزی بندرعباس که هوای خوب بهار رادارد زن و شوهر میانسالی که در پیادهرو تقریبا شلوغ قدم میزنند. آنقدر سرگرم خوشوبش هستند ، که تماشای آنها، بهویژه صورتهایشان که خبری از ماسک روی آن نیست، خاطره روزهای بدون کرونا را زنده میکند، به آنها نزدیک میشویم و با یک مقدمهچینی کوتاه، میپرسیم: ماسکتان کو؟

مرد انگار که کسی ناغافل، مچش را گرفته باشد، میزند زیر خنده؛ با چشمهای ریزی که حالا ریزتر هم شده است. میگوید: حواسم نبود، توی جیبمه. از همسرش میپرسیم ماسک شما هم توی جیبتان است؟ چادرش را تنگتر میگیرد و میگوید: نه، توی کیفمه.

«ماسک توی جیب و ساک چه فایدهای دارد؟ دکوری است لابد!» مرد سرزنشمان را میشنود و همچنان که ماسکش را از جیبش درمیآورد، با خندههای ممتد ادامه میدهد: یادم رفت. ممنون که تذکر دادید.

هر کس رعایت کرد، کرونا گرفت!

گوشه چادرهای مخملی سیاه و نفیسشان را روی شانه انداختهاند. لباسهای سوزندوزیشده زیبایشان با رنگهای چشمنواز، تصویری از اصالت زن بلوچ را پیش چشم میآورد. سه زن جوان هستند که هرکدام، طفلی شیرخواره را در آغوش دارند. در شلوغی پیادهرو ساحل ، با آسودگی هرچه تمامتر قدم میزنند و با هم صحبت میکنند. به یکی از آنها آهسته  گفتم: ماسک نداری؟ ریز خندید و بهجای بهانههای تکراری دیگران ازقبیل «نفسم میگیرد»، «توی جیبم است» و «یادم رفت» را تحویل بدهد، گفت: ولش کن!

بیمکث ادامه داد: هر کس که حساس بود و ماسک زد، کرونا گرفت. پرسیدم: لابد شما که ماسک نزدی و مراعات نکردی، سالم بودی و سالم هم میمانی! باز هم لبخند زد و گفت: اینطوری، بیماسک، راحتترم.

متعجب از شنیدن جوابش، سؤال آخر راپرسیدم: «هر تصمیمی که با آن راحتتری، درستترین تصمیم است؟» چیزی برای گفتن ندارشت. تنها چیزی که تحویلم داد، لبخند است.

الان ماسک را برداشتم!

 یک پدربزرگ تمامعیار است؛ با چهرهای مهربان که وجودشان سرمایهاند و بودنشان برای خوببودن حال یک خانواده، شرط لازم است. او را  مقابل دکانی قدیمی اش در بازار روز بندرعباس پیدا کردم. از مغازه سوتوکور پارچه فروشی اش پیداست که  از سکوت دکانش به شلوغی پیادهرو پناه آورده است اما بیماسک. به او که روی یک صندلی کهنه، جا خوش کرده و رفتوآمد مردم را تماشا میکند، نزدیک شدم و از ماسک نداشتهاش پرسیدم. جوری ننگاهم که نشان داد متوجه حرفم نشده ؛ به ماسک روی صورتم خودت اشاره کردم، متوجه شدو گفت: اینجاست! به کندی دست برد سمت جیبش و ماسک تاخورده ولابد چندباراستفادهشدهاش را درآورد. کفتم: جای ماسک که آنجا نیست. و انگار که ما رو با مأمور بهداشت اشتباه گرفته بود ، با چاشنی «ببخشید»، گفت: که قبلا ماسک داشته و الان آن را برداشته است.

بیستقدمی از پیرمرد و مغازه اش که دور شدیم؛برگشتم و دیدیم که با دستهای لرزانش همچنان دارد با ماسک بازی میکرد. پیداست برای استفاده  آن روی صورتش، چالش دارد. خیلیهای دیگر را هم میبینیم؛ مثلا چند مغازهداری که دور هم جمع شدهاند و خوشوبش میکنند. یکیشان ماسکش را زیر بینی آورده و دوتای دیگر هم ماسک ندارند.چقدر حیف است اگر تنشان با سهل انگاری اسیر کرونا شود.

عمدی ماسک نمیزنم

برای پیداکردنشان اصلا لازم نیست به زحمت بیفتی. شهر پر است از آنهایی که ماسک ندارند. تا دلت بخواهد، بند ماسکهایی را میبینی که از لبه جیب پیراهنهای مردانه بیرون زده است. ماسکهای زیر چانه، زیر بینی و پیچیدهشده دور مچ دست هم فراواناند. سیگاربهلبها و آنهایی که ماسکشان را دادهاند پایین تا آبمیوه یا بستنی بخورند، بهوفور دوروبر بازارها دیده میشوند. آنقدر زیادند که نمیشود با تکتکشان به گفتوگو نشست. در بینشان همهجور تیپی میتوان پیدا کرد. از پسر جوانی که موهایش را مش کرده تا دیگری که ریش بلندی دارد و موهایش را با شماره چهار زده است. همچنین دختر جوانی که ماسکش را زیر چانه داده تا لابد مِیکآپ صورتش به هم نریزد و آن یکی که دو جای بینیاش را پیرسینگ کرده است، یا آن سه مرد میانسال که لباس محلی دارند و دیگری که اعتیاد از سر رویش میبارد و تا میگویی ماسک، میگوید: اعصابم خراب است؛ بمیرم راحت شوم. پول بده خواهر... کمکم کن.

مریم شرایط متفاوتی دارد. لیسانس ادبیات دارد و میگوید که هر روز، دوساعتی را در فضای مجازی بهویژه اینستاگرام سِیر میکند. ماسکنزدنش نه از روی فراموشی است، نه بیحوصلگی. او عمدا و بهزعم خودش از روی آگاهی، ماسکنزدن را انتخاب کرده است و در هیچجا جز امامزاده ، آن هم از سر اجبار ماسک نمیزند. چرایی رفتارش را که میپرسیم، خلاصه میگوید که ماسک ضرر دارد.

وقتی از او میخواهیم بیشتر توضیح بدهد، انگار که سختش باشد همه چیزهایی را که پذیرفته، شرح بدهد، نشانی یکی از صفحات اینستاگرامیرا میفرستد و میگوید: اگر دنبال واقعیت هستید، استوری ذخیرهشده درباره ماسکنزدن را ببینید.

شبهات بیپاسخ

به گزارش دریای اندیشه به نقل از روزنامه شهرآرا؛به صفحه مربوط با حدود 16هزار دنبالکننده سری میزنیم و سلسله استوریهای خطر ماسک را میبینیم؛ از آرشیو صداوسیما و سخنان دکتر جهانپور، مدیر روابط عمومی وقت وزارت بهداشت در فروردین99 که با استناد به یافتههای روز، میگوید که ماسک هیچ کمکی به پیشگیری از انتقال کرونا برای جمعیت عادی نمیکند و مردم نگران نباشند، تا فیلمهای جدیدتر که مکرون، رئیسجمهور فرانسه، را در جریان سفر به عراق، بدون ماسک نشان میدهد و این تصور را القا میکند که عامه مردم جهان، گرفتار یک بازی با بازیگردانی ابرقدرتها شدهاند. همچنین تصویری از مجله اکونومیست مربوط به سال2020 که با انتشار آن تلاش شده است فایدهمندی ماسک را سناریویی ساختگی نشان دهد.

صفحات مختلف، درحالی بدون هیچ محدودیتی دردسترس همه مردم قرار دارند و هر روز، پستهای تازهای را نشر میدهند که در گزارشهای خبری رسانههای رسمی بهویژه صداوسیما، هیچوقت به این گروه از جامعه، اشارهای نمیشود و ماسکنزنها، فقط افرادی کمتوجه و بیخیال، نشان داده میشوند.

رختبستن کرونا از جهان، تاریخ و افق روشنی ندارد. آنچه فعلا هست، سویههای جدید و موجهایی است که کشور را تسخیر میکند و با گرفتن هزینههای جبرانناپذیر، مدتی آرام مینشیند. در این شرایط به نظر نمیرسد که صرفا با تکرار «ماسک بزنید» از رسانهها یا حتی ایجاد محدودیتهای اجتماعی، گروهی از جامعه را بتوان مجاب به استفاده از ماسک کرد. اقناع آنها به برنامههای جدیتری از جنس گفتوگوهای دوسویه مخالفان و موافقان شیوه نامه‌های بهداشتی فعلی نیاز دارد.