خاطره بد ورزشی به شیرینی یک معجزه
  • گزارش و مصاحبه

  • خرداد 28، 1402 - 05:19


قطعا اگر در ورزش و بخصوص حوزه آمادگی جسمانی فعالیت کرده باشید نام باشگاه ورزشی نسترن را هم شنیده اید، باشگاهی که تنها در بخش بانوان فعالیت می کند و با عملکردخود توانسته ورزشکاران و علاقمندان زیادی را به سمت خود جذب نماید. اما این مطلب تنها برای تبلیغات این باشگاه موفق نیست بلکه مقدمه ای است برای معرفی هر چه بهتر مدیر و موسس این باشگاه و اتفاقی نادر که آن را معجزه ای از سوی خدا می داند.
نسترن شهبازی از ورزشکاران حرفه ای و مربیان با سابقه که مدیریت این باشگاه را برعهده دارد در یکی از تمرینات به شدت آسیب می بیند و دچار پارگی رباط صلیبی می شود. آسیب دیدگی که هر ورزشکاری در دوران فعالیت حرفه ای خود آرزو دارد ، دچار آن نشود.
این مصدومیت شدید باعث شد تا نسترن شهبازی 6 ماه بدون هیچگونه تحرکی خانه نشین و به لحاظ روحی نیز دچار مشکلاتی شود.
هر چند پزشکان و متخصصان زیادی در ایران مراجعه کرد تا بتواند این مصدومیت را برطرف نماید اما سخن همه پزشکان یکی بود این مصدومیت تا پایان عمر با شما خواهد بود و به دلیل پارگی شدید رباط صلیبی امکان ترمیم آن وجود ندارد.
و این تلخ ترین جمله ای بود که نسترن را درچار سردرگمی وناراحتی بیشتر می کرد؛ ساختن با مصدومیتی که تا پایان عمر خواهد ماند.
در حالی که روزها و شب ها به سختی برای این ورزشکار و مربی سپری می شد و هر رو نیز از ورزشکاران باشگاه کاسته می شد دغدغه وی نیز روز به روز افزایش می یافت اما خوشبختانه اتفاقی افتاد که هیچگاه تصور آن را هم نمی کرد. اتفاقی که این بانوی ورزشکار آن را معجزه ای از طرف خداوند می داند.
وی که درمانده از همه جا و همه کس شده بود در یکی از همین شب ها که ذهنش درگیراین مصدومیت بود خواب می بیند که در حرم حضرت معصومه هست و بدون هیچ گونه مشکلی قدم می زند. آن شب در حالی سپری می شود که فردای آن روز نسترن این موضوع را با همسرش در میان می گذارد و خواب خود را برایش تعریف می کند.
تعریف کردن آن خواب باعث شد تا با اصرار همسرش و در کمترین زمان بار سفر را بسته و به بارگاه حضرت معصومه (س) مشرف شوند.
آیا این سفر می تواند گره گشای مشکلی باشد که پزشکان ازحل آن عاجز مانده اند؟ آیا این سفر می تواند آینده نسترن را دوباره تغییر دهد؟ آیا این سفر باعث خواهد شد تا بین عصا و نسترن همیشه فاصله بیفتد؟ و هزاران سوال دیگر که ذهن این مربی و همسرش را مشغول کرده بود.
بالاخره نسترن به همراه همسرش راهی قم می شوند و مستقیما و بدون معطلی راه حرم حضرت معصومه را در پیش می گیرند. هرچند قدم برداشتن نسترن با عصا سخت و طاقت فرسا بود اما این ورزشکار هیچگاه فکر آن را هم نمی کرد که به زودی بین او و عصا جدایی خواهد افتاد و دوباره به روزهای اوج خود بازخواهد گشت.
حالا نزدیکی های غروب آفتاب است و نسترن و همسرش به درب ورودی بارگاه حضرت معصومه می رسند. با شور و اشتیاق وارد حرم می شوند و برای رسیدن به ضریح هرکدام از هم جدا و محلی را برای ملاقات دوباره بعد از رسیدن به ضریح مشخص می کنند.
نسترن به سختی خودش را به ضریح می رساند و خواسته اش را با حضرت معصومه (س) در میان می گذارد و دوباره به محلی که با همسرش قرارگذاشته بودند بر می گردد.
پس از رسیدن به محل ملاقات تا رسیدن همسرش در گوشه ای می نشیند و بغض سنگینی گلویش را می فشارد. دقایقی را منتظر می نشیند تا اینکه همسر نیز خود را به محل ملاقات می رساند.
اما نسترن با دیدن همسرش سعی در بلند شدن و حرکت به سمت وی می کند بدون توجه به اینکه بلندشدن بدون عصا برایش غیرممکن بود. اما درحالی که ذهنش درگیر بود از جا بلند می شود و شروع به حرکت به سمت همسر می کند در حالی که عصایش را فراموش می کند.
بلند شدن نسترن و حرکت کردن بدون عصا توجه همسرش را جلب می کند درحالی که نسترن متوجه این حرکت خود نمی شود و همین اتفاق باعث می شود تا همسرش متوجه تغییری بزرگ در نسترن شود. تغییری که دوباره آینده ای روشن برای وی ترسیم می کند. آینده ای که نوید روزهای گرم و پرحرارت خواهد داد.
همسر نسترن ازاو می خواهد که قدم های بیشتری بردارد. قدم هایی که نشان از معجزه ای بزرگ برای نسترن بود، معجزه ای که هنوز نسترن متوجه آن نشده بود.
اما ناگهان اشک شوق چشمان همسر نسترن را خیس کرد، اتفاقی افتاده که آینده نسترن را دگرگون خواهد کرد.اتفاقی که شادی را دوباره مهمان این خانواده خواهد کرد.
آری معجزه ای رخ داده بود، نسترن سلامتی اش را بازیافته بود. او دیگر نیازی به عصا نداشت و شفای خود را گرفته بود.
قدم های نسترن بلندتر و بیشتر شد، خوشحالی در وجود همسرش موج می زد، ناگهان فریاد زد نسترن می دونی داری بدون عصا قدم بر می داری؟ می دانی سلامتی ات را بدست آوردی؟
آری معجزه ای رخ داده بود و نسترن هنوز در شوک این اتفاق بود که با فریادهای همسرش متوجه رخدادی شد که هرگز فکرش را نمی کرد. قدم زدن دوباره بدون عصا و هیچگونه علائم درد در محل آسیب دیدگی.
آری نسترن با عصا رفت و بدون عصا و دست در دست همسر بارگاه حضرت معصومه را ترک کرد. اما از آن زمان تاکنون نه تنها سلامتی که اثرات این معجزه زندگی نسترن را دگرگون کرده است.