«مبارزه با فساد» به عنوان یکی از شاهکلیدهای ارتقای سلامت اقتصادی کشور بارها مورد سوءاستفاده سیاسی برخی افراد، گروهها و جریانات خاص قرار گرفته و گاه به اتهامی برای کوبیدن رقبا نیز تبدیل شدهاست.
مبارزه با فساد از سالهای پیش به کلیدواژهای پرتکرار در فضای سیاسی و رسانهای کشور تبدیل شده است. مسئولان و سیاستمداران بر عزم و رویکرد فسادستیزانه خود تاکید میکنند و از ضرورتهای مقابله با این پدیده شوم در مسیر ساماندهی اقتصاد کشور سخن میگویند.
مقابله با فساد در طول حیات چهار دههای جمهوری اسلامی ایران همواره در دستور کار نهادها و ارکان اصلی کشور از جمله سه قوه قرار داشته است. رهبر انقلاب هم بارها در بیانات خود بر این مهم تاکید کردهاند و لزوم اهتمام عملی مسئولان به مبارزه با این معضل را مورد توجه قرار دادهاند.
با وجود این تلاشها، هنوز فساد از فضای عمومی کشور به ویژه در حوزه اقتصادی رخت برنبسته است. ظهور سلاطین مختلف از سکه و خودرو گرفته تا قیر و کاغذ و ... در سالهای اخیر نشان میدهد یک جای کار مبارزه با فساد در کشور ما ایراد دارد. اعمال محکومیتهای سنگینی چون اعدام هم گویا هنوز نتوانسته راه پیش آمدنِ غول فساد را سد کند. همچنان صفحات روزنامهها پر است از اخبار کسانی که دستی بر آتش داشتهاند و در بزنگاهی پایشان لغزیده و بر بیتالمال دستدرازی کردهاند یا میکنند.
گسترش ارتباطات و شبکههای اجتماعی در سالهای اخیر هم حساسیت افکار عمومی نسبت به شاخص شفافیت، سلامت اقتصادی و فساد را دوچندان کرده است. امروز که تحریمهای آمریکا اقتصاد کشور را هدف قرار داده و مردم فشارهای معیشتی سختی را تحمل میکنند، ستیز با فساد در جامعه به مطالبهای پررنگتر و جدیتر تبدیل شده است.
با وجود توجه عملی بسیاری از مسئولان به این امر، گزاره مقابله با فساد، بارها در بزنگاههای سیاسی حساس به ابزاری تبلیغاتی برای چهرهها و حتی جریانهایی خاص تبدیل شده و با کارکردی «اعتمادساز» و «رایآور» نتیجه انتخابات را از خود متاثر کرده است؛ شعاری زیبا و محرومپسند با پسزمینه عدالتگستری که در سالهای گذشته بر مناسبات سیاسی کشور هم اثر گذاشته است.
به این ترتیب، طی دهههای اخیر مقابله واقعی با فساد، در مسیر قدرتطلبی و رقابتهای سیاسی، بارها جای خود را به نمایش مبارزه با فساد داد و در این میان آنچه قربانی شد، اعتماد عمومی به مسئولان و ساختار سیاسی، اقتصادی و قضائی کشور بود.
این در حالی است که ریشهکنی این معضل در جامعه نیازمند مقابله ساختارمند با زمینههای شکلگیری آن است. بدون ایجاد بستر قانونی روشن برای فسادزدایی، ایجاد شفافیت سازمانی، اجرای بدون تبعیض قانون در این حوزه و ارادهای جدی برای پیشبرد دائمی امر، فسادزدایی به یک شعار توخالی میماند.
امروز که تحریمهای آمریکا اقتصاد کشور را هدف قرار داده و مردم فشارهای معیشتی سختی را تحمل میکنند، ستیز با فساد در جامعه به مطالبهای پررنگتر و جدیتر تبدیل شده است.
نمایش مبارزه با فساد اما از هیچیک از ویژگیها و مولفههای یادشده برخوردار نیست. مبارزه شعارگونه با فساد، تنها به صورت نیمبند و گزینشی به اصطلاح ایجاد شفافیت را در دستور کار قرار میدهد. بر این مبنا «افشاگری» یا به عبارت بهتر «بگم بگمهای» هدفمند، جای شفافسازی را میگیرد. در این فضا، برخی افراد و جریانها علیه «دیگری» فضاسازی کرده و سوار بر موج نارضایتی عمومی، آرای سلبی و حتی خاموش را به سوی خود جلب میکنند.
مساله مهم این است که حتی اگر در این نوع افشاگریها بخشهایی از واقعیت بیان شود، ولی بر تمام واقعیت نوری نمیتابد و از نگاهی جانبدارانه و فاقد جامعیت، مساله را روایت میکند. این نوع کنشگری نه تنها هدفی سازنده را دنبال نمیکند، بلکه به شیوهای غیرقابل قبول، مطالبه فسادستیزی مردم را به رقابت جناحی و رو کردن دست رقیب تقلیل میدهد.
در پس اینگونه افشاگری، افشاگر با موج سواری روی مطالبه عمومی مبارزه با فساد، بدون ارائه سند و مدرکی علیه برخی چهرهها و حتی نهادها مسائل جسته و گریختهای را بیان میکند که نه تنها تاثیری در فسادزدایی ندارد، بلکه با تحریک افکار عمومی، روان جامعه را هم خدشهدار میکند.
در سالهای گذشته کم نبودند چهرهها و سرمایههای شاخص انقلاب که قربانی چنین رویکردی شدند و از تریبونهای خاص هدف هجمه جریانهای ناهمسو قرار گرفتند. امروز به واسطه همین بازی عوامفریبانه در عرصه سیاسی، شاخص اعتماد عمومی در معرض آسیب قرار گرفته است.
مبارزه با فساد چیزی غیر از نمایش مبارزه با فساد است. اگر کسی مبارزه واقعی با فساد را در سر دارد، باید به دور از فضاسازی و شانتاژ انتخاباتی، با ارائه اسناد و مدارک قابل استناد و از طریق سازوکارهای قضائی ادعای خود را پیگیری کند.