به قلم؛ محمد محمدحسینی زاده کارشناس ارشد تربیتی
سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در سال ۱۳۹۰ توسط شورای عالی آموزش و پرورش به تصویب نهایی رسید و جهت اجرا ابلاغ شد.
این سند که در هشت فصل و مبتنی بر آرمانهای بلند نظام اسلامی به دنبال ترسیم نقشه راهی بود که در آن نحوه طی مسیر مشخص شده باشد اما همچنان و پس از گذشت ده سال از تصویب آن؛ آن چه مشهود است هم مقصد گم شده و هم راه.
سردرگمی و عدم درک صحیح این سند راهبردی از سوی متولیان امر تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران در سالهای اخیر می توان از عمده دلایل عدم تحقق اهداف این سند و روی آوردن به الگوهای وارداتی همچون سند ۲۰۳۰ برشمرد.
بازگشت به مسیر اصلی و اهداف متعالی نظام تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران که همانا پرورش تربیت یافتگانی است؛ آگاه، آزاداندیش، شجاع، برخوردار از دانش و توان تفکر و درک آیات الهی و مفاهیم اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، مدافع عزت و اقتدار ملی، دارای مهارت مفید و تن و روانی سالم و ... مطابق با نظام معیار اسلامی، مستلزم سه گام عملی مهم در آموزش و پرورش است:
۱) تغییر نگاه در آموزش و پرورش
۲) استقرار مدیریت انقلابی و جهادی
۳) تقویت اقتصاد آموزش و پرورش
هر چند میزان اثرگذاری و اهمیت موضوعات یادشده در دستیابی به هدف مورد نظر به یک اندازه است و ارتباط تنگاتنگی بین این سه مولفه وجود دارد و عملی شدن هر یک، تحقق اجرای سند را تسهیل می کند لیکن به جهت رعایت اختصار، نگارنده در این نوشتار به تشریح گام اول پرداخته است.
گام اول؛ تغییر نگاه در آموزش و پرورش
تا مادامی که نگاه به آموزش و پرورش صرفا آموزشی باشد و مدرسه آموزشگاه خوانده شود، ارتقای معدل و میانگین نمرات هدف کیفی آموزش و پرورش و پذیرش در کنکور هدف غایی آن؛ مسلما و یقینا هیچگاه اهداف مندرج در سند تحول محقق نخواهد شد.
از زمانی که قبولی در کنکور به هدف اصلی و غایی آموزش و پرورش بدل گشته، طبیعتا تمامی ساختارها و زیربناها بر همین مبنا شکل گرفته و نیروی انسانی و اعتبارات آموزش و پرورش نیز بر همین اساس تعیین و تخصیص داده می شود.
همگی باید بدانیم که کنکور هدف آموزش و پرورش نیست بلکه صرفا یک وسیله است تا از طریق آن میزان صلاحیت علمی افراد جهت راهیابی به دانشگاهها سنجیده شود، منتها در سالهای اخیر کنکور خواسته یا ناخواسته به هدف غایی همه گروههای اثرگذار و ذینفع در آموزش و پرورش درآمده بطوری که دانش آموزان از همان ابتدای ورود به مدارس با هدف آمادگی در کنکور پای در این آوردگاه می گذارند و در همین راستا تجهیز و آماده می شوند.
این نوع نگاه در اولیا، معلمین، مدیران مدارس و حتی مسئولین رخنه کرده و می تواند عواقب ناگواری را با خود به همراه داشته باشد.
از عواقب "هدف غایی بودن کنکور در آموزش و پرورش" می توان به موارد زیر اشاره کرد؛
۱) ارزیابی و سنجش عملکرد ادارات آموزش و پرورش استانها و مناطق صرفا بر اساس نتایج کنکور
۲) تمرکز مسئولان آموزش و پرورش و مدیران مدارس بر روی کنکور و غفلت از سایر اهداف تربیتی دوره های تحصیلی
۳) ورود زودهنگام دانش آموزان مقاطع تحصیلی پائین تر به مقوله کنکور و آزمونهای تستی و در پی آن درگیر شدن ذهن و جسم دانش آموزان با تست
۴) تغییر در برنامه کلاسی مدارس و بی اهمیت شدن دروس مهمی همچون؛ قرآن، ورزش، فرهنگ و هنر، کار و فن آوری، آمادگی دفاعی و ...
۵) بی توجهی یا کم توجهی به سایر ساحتهای تربیتی همچون تربیت اعتقادی، تربیت اجتماعی، تربیت بدنی و زیستی و افزایش آسیب های اجتماعی در مدارس
۶) تغییر نگرش اولیا به آموزش و پرورش و ایجاد نگاه صرفا آموزشی به مدرسه و تاثیر در نوع مطالبه اولیا از مدارس
۷) هدایت دانش آموزان به مدارس و مراکز تخصصی کنکور و خالی ماندن کانونها و فضاهای تربیتی از دانش آموز
۸) به حاشیه رفتن اماکن و برنامه ها و مربیان تربیتی، فرهنگی، هنری و ورزشی در مدارس
۹) بروز آسیب های شدید بدنی، روحی و اجتماعی به دانش آموزان بدلیل تمرکز بیش از حد بر روی درس و کنکور
۱۰) تغییر ماهیت و ماموریت مشاوران مدارس از تربیتی به تحصیلی
۱۱) تقویت مدارس خاص و غیر دولتی و تضعیف مدارس دولتی عادی و روستایی
۱۲) تغییر ساختار فیزیکی مدارس و کوچک شدن فضاهای تربیتی بدلیل نگاه آموزشگاهی به مدرسه و عدم توجه به فضای بازی
۱۳) تغییر در ساختار نیروی انسانی مدارس با هدف تقویت بنیه ی آموزش و تمرکز بر توانمند سازی دبیران علوم پایه و غفلت از سایر حوزه ها
۱۴) هدایت بودجه ها و اعتبارات آموزش و پرورش به برنامه های آموزشی و تقویت کنکور و عدم توجه به برنامه های فرهنگی و تربیتی
۱۵) انتخاب و انتصاب مدیران مدارس و حتی مسئولین ارشد و میانی آموزش و پرورش استانها و مناطق با شاخص توانمندی در کنکور
و ...
بنابراین در گام اول و برای اجرای سند تحول بنیادین در آموزش و پرورش و دستیابی به اهداف متعالی و ساحتهای تربیتی مندرج در این سند، می بایست ابتدا نگاهها را در آموزش و پرورش تغییر داد و به جای نگاه صرفا آموزشی به تعلیم و تربیت و به عبارتی نگاه تک بعدی به متربی؛ باید به این باور برسیم که آموزش مقدمه تربیت است و آموزشی موفق است که منتج به تربیت شود، یعنی پرورش یافته ای مطابق با نظام معیار اسلامی.
البته که میتوان مطابق با یکی از ساحتهای شش گانه سند یعنی تعلیم و تربیت علمی و فناورانه نیم نگاهی نیز به کنکور داشت و برای افزایش شانس قبولی دانش آموز در کنکور ضمن توجه کافی به پنج ساحت دیگر از جمله تعلیم و تربیت اعتقادی، اجتماعی، زیستی، هنری و حرفه ای و با ریشه کنی آسیب های اجتماعی در مدارس و پرورش دانش آموزانی سالم از لحاظ روحی و بدنی، تلاش کرد و با برنامه ریزی مفید و صحیح، آنگاه شاهد موفقیت فرزندانمان در کنکور و سایر مراحل و مدارج عالی علمی و دانشگاهی باشیم.