"کشوری که زیرساختها و ارتباطات و مسائل امنیتیاش را در گرو کشوری دیگر قرار دهد، راه گریزی از تحت سلطه قرار گرفتن ندارد؛ در موضوع توافق اسرائیل، امارات و آمریکا که با هدف عادی سازی رسمی و جامع روابط امارات با اسرائیل است، هیچگونه اختلاف و یا تردیدی در میان تحلیلگران سیاسی وجود ندارد که این توافق به سود اسرائیل است بهخصوص شخص نتانیاهو در رقابت با رقیبان داخلیاش و به نفع آمریکا و بالاخص شخص ترامپ در کارزار انتخاباتیاش که او را شخصیتی صلحطلب و وفادار به اسرائیل در میان هواداران صهیونیست انجیلی نشان میدهد. اضافه میکنم که مصالحی استراتژیک در بلندمدت در این توافق سهگانه نهفته است."
الیف صباغ در مطلبی برای المیادین نوشته است: "مساله مهم در این میان، نحوه اطلاعرسانی در مورد این توافق است که با تماسی ناگهانی و مستقیم از سوی ترامپ با نتانیاهو به دور از کانالهای دیپلماتیک صورت گرفت؛ تماسی که موجب شگفتی سایر اعضای ائتلاف حکومتی کابینه نتانیاهو نظیر گابی اشکنازی، وزیر امور خارجه رژیم صهیونیستی و بنی گانتس، رهبر حزب آبی و سفید و جانشین نتانیاهو در کابینه شد؛
تماسی که تبدیل به سهگانهای شد که در آن محمد بن زاید، ولیعهد ابوظبی مشارکت کرد و این به مثابه سلطه و هیمنه آمریکا بر حکام عرب است که در وقت مناسب و طبق سود و مصلحت آمریکا و اسرائیل میوه خود را میچیند. امری که محمد بن زاید را تسلیم فشار ترامپ کرد و این تنها زبانی است که حکام عرب با آن آشنا هستند، پس چه جای تعجب است از شناخت زبان فشار و تهدید و تسلیم حکام عرب؟
اما در فضای داخلی اسرائیل، مشاهده میکنیم که بنیامین نتانیاهو هیچ اهمیتی به توافقات با همپیمانان داخلیاش در کابینه مشترک نمیدهد پس چگونه به توافقاتی که با دشمنان گذشتهاش یا شریکان سازشی که مجبور به امضای توافقی ذلیلانه شدهاند، احترام بگذارد؟
در ماهیت این توافق تاکید میکنم که این توافق الحاق سرزمینهای کرانه باختری به اسرائیل را لغو نمیکند، فقط به تاخیر میاندازد یا فرا رسیدن وقتش را معلق جلوه میدهد و توافق و تاخیر الحاق در چهارچوب توافق معامله قرن است که اعراب ناچار به قبول واقعیتی میشوند که همان اشغالگری است و هیچگونه شرطی برای عادی سازی رسمی و کامل ندارد جز آنکه تاخیر در الحاق اراضی کرانه باختری که در معامله قرن قید شده پاداشی است برای توافق کنندگان.
دلیل اثبات آنست که با مطالعه متن توافق و پیشنویس توافق که به دو زبان عربی و انگلیسی منتشر شده به وضوح میتوان دریافت که ستایش فراوانی از تلاشهای پرزیدنت ترامپ برای برقراری صلح شده است و بدتر از آن سخنان قلدرمآبانه نتانیاهو در پنجشنبه گذشته در کنفرانس مطبوعاتی بود که گفت، «من» و چندین مرتبه کلمه «من» را تکرار کرد. او گفت: «من بودم که با کوشش فراوان در طول سالیان دراز دولت آمریکا را به امکان انجام توافق متقاعد کردم و این توافق بر اساس صلح در برابر صلح است».
معادلهای که نتانیاهو و ترامپ خواستارش بودند به جای معادله زمین در برابر صلح است که طبق آن قطعنامههای سازمان ملل تصویب شده و پایه همه توافقات ممکن و همچنین اساس همه توافقات فلسطینی اسرائیلی و عربی اسرائیلی بودهاند.
و این تمام ماجرا نبود بلکه نتانیاهو گفت این توافق برخلاف گفته «جناحچپ داخل اسرائیل و سایرین در جهان است که ادعا میکردند توافق با کشورهای عربی بدون تشکیل کشور فلسطین و صلح با آنان امکانپذیر نیست». وی همچنین گفت: «این صلحی است از موضع شکوه و برتری و تاسیس همکاری اقتصادی». وی تاکید کرد که اولین نتیجهاش سرمایهگذاری خیلی بزرگ امارات در اسرائیل است که کمکی بزرگ در بحران اقتصادی کنونی اسرائیل محسوب میشود. و این همان صلح اقتصادی است که نتانیاهو در طول سالیان دراز تبلیغش میکرد و اکنون بر سینی طلا تقدیمش شد.
اکنون پرسشی که مطرح میشود این است که چه مصلحتی در این توافق برای امارات نهفته است؟ یا دلایل قبول این توافق از سوی امارات که نقض آشکار ابتکار صلح عربی هستند، کدامند؟ و پرسشهایی دیگر که به آنها خواهیم رسید.
برای پاسخ به این سوال باید به روابط اسرائیلی اعراب حوزه خلیج فارس به خصوص با امارات بنگریم.
و اینجاست که برای اولین بار پرده از روابط سعودی اسرائیلی در بالاترین سطوح برداریم؛ روابطی که از سال ۱۹۹۵ و با هدایت سفیر وقت مصر بسیونی در اسرائیل و در منزلش در هرتزیلیا انجام شد.
دیداری
که در آن روزنامهنگاری فلسطینی حضور داشت و تا بدین لحظه تصاویر آن دیدار را بدون آنکه منتشر کند نزد خود نگهداشته است؛ دیداری که درآن شاهزاده سلمان آن زمان و پادشاه کنونی عربستان و اسحاق رابین و همسرش و دستیارش و روزنامهنگار فلسطینی حضور داشتند. موضوع جلسه ضرورت پیشرفت در روابط اسرائیل با حکومتهای خلیج (فارس) و استفاده از تکنولوژی اسرائیلی و سرمایهگذاری اعراب حوزه خلیج فارس بود. تمامی روابط آشکار و پنهانی عربی- اسرائیلی بعد از آن با هدایت عربستان و وساطت مصری بود. این موضوع باعث شد که عبدالفتاح سیسی، رئیس جمهوری مصر اولین حاکم عربی باشد که توافق امارات با اسرائیل را تبریک بگوید و نتانیاهو اعلام کند که کشورهای عربی و اسلامی دیگری به این توافق ملحق خواهند شد.
پایگاه خبری اقتصادی ذیمارکر اسرائیل در سال ۲۰۱۷ میلادی گزارشی از تاجر سرشناس اسرائیلی، شیموئل بار منتشر کرد که تا سال ۲۰۰۳ و به مدت ۳۰ سال در موساد مشغول فعالیت بود. شیموئل بار شرکتی بنام «intuview» برای پیشرفت برنامه تکنولوژی تاسیس کرد که در آن شبکههای اجتماعی و پیام رسانهای تلفنی را برای کشف تهدیدات تروریستی و همدستی مظنونین احتمالی و رمزگشایی از کلیپهای وداع اشخاص انتحاری، رصد نماید.
در گزارش ذیمارکر و از قول بار آمده است که دو سال پیش (در سال ۲۰۱۵) شخصی بلندپایه از حکومت عربستان با وی تماس گرفته و از وی درخواست برنامهای مشابه برای هک و اشراف بر شبکههای اجتماعی اسکایپ و توییتر در جهت منافع عربستان کرده است.
که در پاسخ درخواست آن مسؤول بلندپایه عربستانی، شیموئل بار پاسخ میدهد: مشکلی نیست. اما ناچار شد که در کشوری دیگر شرکتی تاسیس و هویت اسرائیلی شرکتش را به سبب نبود رابطه رسمی بین عربستان و اسرائیل مخفی کند.
پس از آن دستورکار شرکت برای اشراف اطلاعاتی بر فرزندان خانواده حاکم در عربستان و نظرسنجی در میان آنها تغییر کرد.
شیموئل بار به نویسنده گزارش میگوید: «برای انجام این کار من برنامهای نداشتم آنان(سعودیها) بودند که تماس گرفتند».
او اضافه میکند که «همکاری امنیتی و تجارت تکنولوژی بین اسرائیل و حکومتهای خلیج(فارس) شکوفاست، با اینکه آنان سخنی از این موضوع به صورت آشکار بیان نمیکنند. مثلا موردی پیش آمد که من در لندن با شخصیتی از کشورهای خلیج (فارس) نهار خوردم در حالیکه یک ساعت پیش از آن و برای جلوگیری از پیامدهای سخت برای آن شخصیت خلیج فارس در کنفرانسی علمی نتوانستم شرکت کنم.
چرا دقیقا امارات؟
در همان گزارش، آریل مرگلیت، تاجر متخصص در تکنولوژی اطلاعاتی و رئیس اسبق حزب کار اسرائیل، میگوید: «در سال ۲۰۱۲ هنگامی که شرکت آرامکو مورد حمله سایبری قرار گرفت، عربستان از کارشناسان اسرائیلی استمداد گرفت و تاکنون با بعضی از آنها در ارتباط مستمر است». این روابط خیلی محرمانه هستند اما از آنجاییکه قراردادهای فراوانی میان شرکتهای اسرائیلی و حداقل شش کشور خلیج (فارس) در جریان است به سختی میتوان بر محرمانه بودن این روابط مراقبت کرد.
مرگلیت برای نمونه از شخص سرمایهگذاری میگوید که در اروپا و آمریکا شرکتی را تاسیس کرد و زیرساختهای امنیتی برای امارات به قیمت شش میلیارد دلار با همکاری مهندسان اسرائیلی بنیان نهاد.
همچنین شرکتهای دیگری در امارات و کشورهای خلیج (فارس) در زمینه شیرینسازی آب و پدافند سایبری و پدافند زیرساختها و جمعآوری اطلاعات درحال تحت عناوین خارجی (غیراسرائیلی) مشغول فعالیت هستند که برای آنها هزینههای هنگفت مالی دارد و اینجاست که مصلحت در آن است تا روابط اسرائیل و امارات آشکار و رسمی شود.
که اگر دبی را مرکز تجارت جهانی قلمداد کنیم که میتواند سکوی پیشرفتهای برای تولیدات پیشرفته اسرائیلی باشد، متوجه میشویم که چرا امارات دقیقا قبل از عربستان برای عادیسازی انتخاب شده است.
هر شخصی که فکر میکند که این توافقات عادی سازی کشورهای عربی با اسرائیل ادامه نمییابد یا شکست خواهند خورد، سخت در اشتباه خواهد بود. زیرا کشوری که زیرساختها و ارتباطات و امنیتش را مرهون کشوری دیگر قرار دهد، راه گریزی نخواهد داشت.
نمونههای بسیار کوچکتری از روابط عربی-اسرائیلی نظیر اسرائیل و مصر یا اردن و اسرائیل و فلسطین و اسرائیل وجود دارند که دستان طرف عربی را بسته و حتی اجازه آه و ناله آرام از شدت درد را به آنها نمیدهد.
همه اینها نمونههایی از از روابط اقتصادی-تجاری اسرائیل و حکومتهای عرب خلیج (فارس) هستند که سرشار از سرمایهاند. اسرائیل برای مقابله با پیشرفت روزافزون علمی و تکنولوژی ایران به سرمایههای هنگفت کشورهای خلیج (فارس) نیاز دارد. همچنین حکام عرب کشورهای خلیج (فارس) برای مقابله با نفوذ ایرانی و مقابله با تکنولوژی ایران درصورت حمله سایبری، به اسرائیل محتاجند.
زیرا ایران را تهدیدی برای تاجوتختشان میدانند و تصور میکنند در صورت نفوذ ایران به کشورهایشان چیزی جز صندلیهای طلائی و نگینکار شده از حکومتهایشان باقی نخواهد ماند؛ موضوعی که اسرائیل و آمریکا نهایت بهره را از آن برده و بر ایرانهراسی بیشتر در میان کشورهای عرب خلیج فارس میافزایند.
اسرائیل و ترکیه برای سیطره و سلطه بر بازار مصرف ۳۵۰ میلیون انسان عرب، با هم رقابت میکنند؛ بازاری غیرعلمی و غیرصنعتی به دلیل حکامی که فقط به فکر تخت و شکم خویش هستند. آمریکا در این رقابت بزرگ و استراتژیک از اسرائیل پشتیبانی میکند. بزودی آمریکا از خاورمیانه برای مقابله با دشمنان بزرگش، چین و روسیه خارج خواهد شد. آیا به نظر شما همپیمانان عربش، همان عقبماندههای علمی و تکنولوژی را برای دریده شدن علمی و تکنولوژیک توسط ایران و ترکیه تنها خواهد گذاشت یا همپیمانش اسرائیل؟
برای تحقق استقراری که کشورهای غربی استعمارگر از زمان کنفرانس کمپل-بنرمان در سال ۱۹۰۵-۱۹۰۷ و تا به امروز به دنبال آن هستند و به خصوص ایالات متحده آمریکا به عنوان بزرگترین کشور استعمارگر و نگهبان اسرائیل بعد از حرکت به سمت مشرق زمین، اسرائیل را باید برای برتری و هژمونی بر کشورهای عربی و مسلمانان تامین کند و بیشتر از آن باید حکومتهای عربی را از طریق در دست گرفتن زیرساختهای امنیتی توسط شرکتهای اسرائیلی تحت تصرف آن رژیم قرار دهند. این آن کار استراتژیکی است که امروزه ایالات متحده و از خلال امضای توافقات اسرائیلی - عربی انجام میدهد. این دلیل استقبال و تبریک کشورهای غربی برای این توافق و توافقاتی است که در پی خواهد آمد.
این توافق درست در روزی انجام شد که دیوید هیل به بیروت و برای استفاده از وضعیت اندوهناکش رفت تا لبنان را مجبور به تعیین حد و مرزهایش با اسرائیل به سود اسرائیل کند. شاید این توافق پیامی باشد برای فلسطینیها و همزمان لبنانیها با این مضمون که آمریکا تصمیمگیرنده اصلی در خاورمیانه است و شما باید فرمانبردار دستوراتش باشید و این یعنی قبول حقیقت و هژمونی و سلطه مستدام اسرائیلی با پشتیبانی فعال آمریکایی".