شعر پارسی از پیدایش تا به امروز
  • گزارش و مصاحبه

  • شهریور 28، 1401 - 06:58


دریای اندیشه به مناسبت سالروز شعر و ادب پارسی بررسی کرد؛
شعر پارسی از پیدایش تا به امروز

 

علی ستاری

به گزارش روزنامه دریای اندیشه، ما ایرانی‌ها در شناسنامه تاریخی خود جلوه‌های ارزشمندی از هنر را درج کرده ایم هنرهایی که در هر حوزه‌ای منحصر به فرد و ماندگار هستند، ایران را باید مهد شاعران بزرگ و نامدار تاریخ دانست هر چند زبان فارسی بعد از ساسانیان تحت تاثیر زبان عربی قرار گرفت  اما به هر حال در دوران ایران باستان هم آثاری به زبان های باستانی وجود دارد؛ نخستین نمونه‌های به‌دست‌آمده از شعر در ایران، پیشینه‌شان به روزگار زرتشت و سروده‌هایش در گاهان می‌رسد. این سروده‌ها به گویش گاهانی از زبان اوستایی است. همچنین از دوران پهلوانی (اشکانی) منظومه‌هایی مانند ایاتکار زریران (یادگار زریران) و درخت آسوریک به زبان پهلوی اشکانی در دست است. افزون بر این نمونه‌هایی از شعر (ترانه‌های خسروانی) به زبان پهلوی ساسانی یافت شده‌است.  سروده‌ها و اشعار مانوی به پارسی میانه (پهلوی ساسانی و اشکانی) نیز در نزد اهل فن اهمیتی به‌سزا دارد. 
مبدا شعرسرایی پارسی کجاس؟
 روایت های تاریخی بسیاری در رابطه با مبدا پیدایش شعر فارسی وجود دارد، برخی ها محمد بن اوصیف را اولین شاعر پارسی گوی ایرانی می دادند چرا که در تاریخ سیستان نقل شده است؛ « چون یعقوب لیث صفار بر دشمنان خود چیرگی یافت و در سال 251 هجری خوارج را تار و مار کرد، شاعران به رسم زمانه او را به شعر تازی ( عربی ) ستایش کردند. یعقوب گفت: « چیزی که من اندر نیابم، چرا باید گفت؟ » محمد ابن وصیف - که دبیر رسایل او بود و ادب نیکو می دانست – شعر پارسی گفتن گرفت و پیش از او در عجم ( ایران ) کسی شعر نگفته بود. » آن گاه چند بیت از او نقل می کند که یک بیت آن چنین است:  ای امیری که امیران جهان خاصه و عام  -  بنده و چاکر و مولای و سگ بند و غلام مطلب مشهور در رابطه با اولین شاعر پارسی گوی ایرانی شاعری معرف به نام ابوعبدالله جعفر بن محمد بن حکیم بن عبدالرحمن بن آدم متخلص به رودَکی است ؛ رودکی را نخستین شاعر بزرگ پارسی‌گوی و پدر شعر پارسی می‌دانند به این دلیل که تا پیش از وی کسی دیوان شعر نداشته‌است؛ ریچارد فرای شرق‌شناس و ایران‌شناس برجسته آمریکایی و استاد دانشگاه هاروارد  عقیده دارد که رودکی در تغییر خط از خط پهلوی به خط فارسی نقش داشته‌است.  رودکی در بسیاری از موارد از اولین‌ها در ادبیات پارسی است. او آثار بسیاری را خلق نمود که متأسفانه جز پاره‌ای از آن‌ها به دستمان نرسیده‌است. شمس قیس رازی در کتاب المعجم فی معاییر اشعار عجم خود رودکی را آفریننده رباعی دانسته و آغاز شاعری رودکی را از آنجا می‌داند که وی صدای شادی کودکی که در حال گردوبازی کردن بود را می‌شنود که از فرط شادی بابت هنر بازی خود زبان شاعری وی گشوده شده و با کلامی آهنگین می‌گوید: « غلتان غلتان همی رود تا بن گو»  دولتشاه سمرقندی (قرن نهم) در تذکره معروف خود آن کودک را پسر یعقوب لیث سر سلسله صفاریان می‌داند؛ و شاعر با شنیدن آهنگ این کلام تحت تأثیر قرار گرفته و به خانه می‌رود و بر همان وزن به شاعری می‌پردازد؛ و از آنجا که اشعارش در دو بیت بودند به رباعی معروف می‌شوند. به هر حال او را مبتکر قالب رباعی دانسته‌اند. 
شاید یکی از جالب ترین و تاثیرگزارترین اثر رودکی اثر معروف بوی موی جولیان است که داستان جالبی دارد و نقل آن خالی از لطف نیست؛ در کتاب چهار مقاله از نظامی عروضی آمده‌است بر این قرار است که امیرنصر سامانی از بخارا به هرات می‌رود و دلبسته هوای هرات می‌شود. بازگشت به بخارا را چنان فصل به فصل عقب می‌اندازد که مدت چهار سال او و ملازمانش در هرات می‌مانند. لشکریانش که دل‌تنگِ بخارا شده بودند به رودکی روی آورده و به او گفتند اگر هنری بورزد و شاه را به بازگشت به بخارا ترغیب کند پنجاه هزار درهم به او پاداش می‌دهند. رودکی نیز می‌دانست در این هوای لطیف نثر کارگر نیست و باید چیزی بسراید و بنوازد که از هوای هرات لطیف‌تر باشد. از این رو قصیدهای می‌سراید و هنگامی که امیر سامانی صبوحی کرده بود، چنگ نواخته و آن تصنیف را با آواز می‌خواند؛ و امیر چنان تحت تأثیر قرار می‌گیرد که بدون آنکه کفش را در پایش کند سوار بر اسب می‌شود و مستقیم به سوی بخارا می‌تازد؛ حکیم ابوالقاسم فردوسی هم که شاهنامه را به زبان فارسی نوشته است تقریبا در اواخر اولین دوره شاعران ایرانی که ما بین دوران حکومت سامانیان و غزنویان بوده است زیست کرده است.
با توجه به موضوعات فوق الذکر باید بگوییم در کتابهای ادب و تذکره ‌‌‌‌‌‌های شعرا نام شاعران دیگری به عنوان اولین سرایندگان زبان فارسی درج شده است که از آن میان میتوان به نام های حنظله باذغیسی، محمود وراق هروی، ابو حفص حکیم بن احوص سغدی، فیروز مشرقی و ابو سلیک گرگانی اشاره داشت.
بعد از حکومت سامانیان غزنویان که اصالتی ترک تبار داشتند روی کار آمدند اما قدرت گیری آن ها موجب کم رونق شدن شعر پارسی نشد و دربار غزنوی به ویژه سلطان محمود به حمایت از شاعران پرداخت چنانچه در تاریخ آمده است فردوسی زمانی که تنگدست شد شاهنامه را به نفع سلطان محمود غزنوی ویرایش کرد و برای خوشایند سلطان بدو تقدیم کرد.
با روی کار آمدن سلجوقیان گسترش شعر سرایی نیز افزایش پیدا کرد و این مسئله به نواحی مرکزی و حتی آذربایجان نیز سرایت کرد و در این دوره شاعران بزرگی چون ناصر خسرو بلخی، قطران تبریزی، فخرالدین اسعد گرگانی و اسدی طوسی پدیدار شدند.
در سده ششم هجری شاهد پیدایش سرایندگان بزرگی چون عطار نیشابوری، نظامی گنجوی، خاقانی شروانی، جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی، انوری ابیوردی، ظهیر فاریابی و ده‌ها شاعر بزرگ دیگر هستیم.
سده هفتم هجری اوج شعر پارسی محسوب می‌شود و در آن دو شاعر بزرگ سعدی شیرازی و مولانا جلال‌الدین بلخی رومی آسمان شعر پارسی را روشن کردند. پس از این دو بزرگوار، شعر پارسی در سراشیب و فرود افتاد و اگر چه در سده هشتم هجری با ظهور شعرایی چون عبید زاکانی و حافظ شیرازی اعتلا یافت.
بعد از حافظ که پایان بخش سبک عراقی است. سبک هندی پیدا شد که شاعران بزرگی چون صائب تبریزی دارد و بیدل دهلوی (که در افغانستان و تاجیکستان جایگاه بالایی دارد) داشت.
دوران شعر معاصر از عارف قزوینی تا نیما و سهراب و فروغ
در دوران مشروطه که اواخر دوران شعر کهن پارسی بود، شاعران نقش مهمی درانقلاب مشروطه داشتند. از خون جوانان وطن لاله دمیده‌ است شعر معروف عارف قزوینی است. میرزاده عشقی را سر می‌برند و با ظهور نیما یوشیج دوره تکتازی شعر کهن سر می‌آید؛ در سال 1320 پس از کناره گیری رضاشاه و رفع محدودیت های زمان وی، چندین نشریه ی ادبی مشغول به کار شد که برخی از آن ها زمینه را برای شکوفایی شعر نو هموار کردند. از مهم ترین حادثه ی ادبی این سال ها، تشکیل اولین کنگره ی نویسندگان و شاعران ایران در تیرماه 1325 بود که. شصت شاعر و ادیب و محقق در این کنگره شرکت کردند
از دیگر وقایع این دهه، ظهور شعر نو تغزلی به پرچم داری فریدون توللی بود که درون مایه ی آثارش را عشق، شکست، سکوت و غم و نومیدی تشکیل می داد.در همین دهه بود که «شعر سپید» یا «شعر منثور» در ایران با نخستین مجموعه شعر «شاملو» ظهور کرد.
- پس از وقایع ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28 مرداد 1332 رفته رفته جای خود را به نوعی ادبیات اجتماعی و حماسی داد؛ چرا که شاعران در این دهه به نوعی یأس و دل مردگی و ابهام و رمزگرایی روی آورده بودند و سرودن حماسه ی انسان محروم و منظوم را موضوع اساسی شعر خویش قرار داده بودند. این روح حماسی در مفهوم نو نیمایی، خود، از «افسانه» جلوه گر شد.
نیما در سال 1338 درگذشت اما کسانی چون شاملو، شیبانی، «فروغ فرخزاد» و «مهدی اخوان ثالث» با پروردن این شیوه، راه او را ادامه دادند.
خیلی ها دهه 40 و 50 را دوره شکوفایی شعر معاصر می دانند زمینه ی اصلی شعر این دوره را بیشتر نوعی نقد اجتماعی تشکیل می دهد و هیجان های فردی و سطحی جای خود را به نوعی تفکر زلال عاطفی داده است. زبان شعر بارورتر و صیقلی تر شده است. کلمات با یک دیگر و با مفاهیم، انس و الفت بیشتری دارند و روابط و معانی تازه ای برای آن ها پدید آمده است.
شهریار آخرین قله شعر کلاسیک فارسی پیوند شعر کهن و نوین
شهریار آیینه تمام‌نمای فرهنگ و نماد هویت اصیل ایرانی است. امروزه در سرزمین ایران کمتر جایی را می‌توان یافت که از سروده‌های شهریار بی بهره باشند. نفـوذ معنوی کلامش مـوجب آن شده، که اغلب مردم، اشعارش را  به خاطر بسپارند. استاد شهریار شعر غزل فخیم گذشته را به زبان معاصر نزدیک کرد و پس از آن نیز شاعران دیگر راه استاد شهریار را ادامه داده‌اند تا به شعر غزل پیشرفته و آوانگارد رسیده است. هوشنگ ابتهاج، شاعر ایرانی شاگردی استاد شهریار را کرده و انس وی با استاد شهریار سبب شده است تا سایه سبک شعری استاد شهریار را ادامه دهد چنانچه زمانی که از مرحوم ابتهاج می پرسند چه چیز از شهریار را دویت داری می گوید: خود شهریار !