توزیع کتب درسی متوسطه اول از
  • فرهنگی

  • مرداد 01، 1399 - 12:15


از توافق و صحبت‌های اولیه ازدواج جوانان که بگذریم، تهیه «جهیزیه» دقیقا همان خان هفتمی است که این روزها به دنبال مشکلات اقتصادی خانواده‌ها ممکن است گذشتن از آن به همین راحتی‌ها هم نباشد.

سال‌ها پیش که خانه‌ها بزرگتر بود و سرعت تحولات تکنولوژی نیز اینطور سرسام آور نشده بود، وقتی جوانی به سن ازدواج می‌رسید کم‌کم برخی اقلام ضروری برای رفتن به خانه برایش‌ تهیه می‌شد، خانواده پسر تلویزیون و فرش و کمد و خانواده دختر هم لوازم یخچال و اجاق گاز و ... را خریداری کرده و در گوشه‌ خانه نگه‌می‌داشتند تا به وقتش هم استرس خرید را کاهش دهند و هم فشارمالی کمتری به خانواده‌ها وارد شود.

حالا اما آنقدر هرماه مدل‌های مختلف وارد باز می‌شود که عملا امکان خرید زودهنگام لوازم ضروری خانه عروس و داماد وجود ندارد، خانه‌ها هم کوچکتر شده و بسیاری از زوج‌ها ترجیح می‌دهند تا لوازمی را که خریداری کرده‌اند، مستقیم به خانه خودشان ببرند. این شرایط  که  فشار مالی بیشتری به خانواده‌ها وارد می‌کند اخیرا با نواسانات قیمت در بازار مشکل جدیدی را هم به وجود آورده و آن تغییر روزانه قیمتهاست.

در بسیاری از خانواده‌ها خرید خرده‌ریزهای جهیزیه هم قیمت لوازم اصلی و ضروری می‌شود، اما آنچه برای شروع یک زندگی مشترک مورد نیاز است مواردی مانند یخچال، تلویزیون، لباسشویی، اجاق گاز، جاروبرقی، سرویس خواب و چوب، فرش و ظروف را شامل می‌شود و بسیاری از زوجین در این اوضاع و احوال در ابتدای زندگی از خرید لوازمی مانند مایکرویو، ماشین ظرف شویی، غذاساز، سرخ‌کن، چای ساز، مخلوط‌کن، آبمیوه‌گیری، گوشت‌کوب برقی، سرویس‌های چینی، ساندویچ‌ساز، قهوه جوش، بخارشوی و برخی از وسایل تزیینی  و لوکس صرفنظر می‌کنند.

 اما تهیه همین اقلام ضروری نیز بعضا برای بسیاری از تازه عروس و دامادها مشکلات زیادی ایجاد کرده که مهم‌ترین آنها قیمت بالا و عدم ثبات بازار است.

"مسعود" و "نگار" یکی از هزاران زوجی هستند که در آستانه رفتن به اولین خانه مشترکان قرار دارند و این روزها مشغول تهیه جهیزیه شده‌اند. آنها وام ۱۰۰ میلون تومانی ازدواجشان را برای خرید لوازم خانه کنار گذاشته‌اند و تصمیم گرفتند تا حدود ۸۰ میلیون تومانی را که قرار بود صرف برگزاری مراسم و تصویربرداری و ... کنند را هم به اجاره یک خانه اختصاص دهند. مسعود می‌گوید: «همه‌گیری کرونا مراسم ما را به تاخیر و در نهایت آنقدر در این چند ماه قیمت‌ها زیاد شد که بی‌خیال برگزاری مراسم و آتلیه و ... شدیم، با این کار حدود ۸۰ میلیون تومان جلو افتادیم که قرار شد با پولش یک خانه اجاره کنیم که البته آن خانه را هم به سختی در شرق تهران پیدا کردیم، حالا هم برای خرید جهیزیه آمده‌ایم و قصد داریم تا نفری ۵۰ میلیون تومان را که برای وام ازدواج به ما داده‌اند صرف خرید لوازم خانه کنیم، البته این را هم بگویم که هنوز این مبلغ را نگرفته‌ایم اما گفته‌اند که طی یکی دو ماه آینده حتما پرداخت خواهد شد».

نگارکه مسعود را در خرید جهیزیه همراهی کرده می‌گوید: «بخشی از پولی که پدرم برای جهیزیه کنار گذاشته بود را برای مراسم اختصاص دادیم و بعد هم که کرونا آمد، کل پول مراسم را صرف اجاره خانه کردیم. حالا با حساب وام ازدواج حدود ۱۳۰ میلیون برای خرید لوازم پول داریم اما نمی‌دانم می‌توانیم خانه را کامل کنیم یا نه. قیمت همه چیز خیلی زیاد شده و حتی دو سه برابر هم شده و از آن بدتر اینکه اگر امروز چیزی را قیمت کنیم، فردا نمی‌توانیم با همان قیمت بخریم.

مسعود حرف‌های نگار را کامل می‌کند و می‌گوید: «هفته پیش به سه راه امین حضور رفتیم. یخچال معمولی که ما می‌خواستیم و قبلا ۱۱ میلیون تومان بود حالا نزدیک به ۲۰ میلیون تومان شده و جالب است که فروشنده هم اصرار داشت که اگر پسند کردیم، حتما همین حالا بخریم چون معلوم نیست که فردا با همین قیمت به ما بفروشد یا نه. متاسفانه فروشنده‌ها هم بی‌انصاف شده‌اند و انگار نه انگار که خود آنها هم از خودمان هستند».

مسعود ادامه می‎دهد: «خدا را شکر که خانواده‌های ما با ما همراه بودند و هم کمک خرج ما شدند و هم چشم و هم چشمی نداشتند که حتما خانه فلان طور باشد و لوازم از فلان مارک، اما واقعا نمی‌دانم جوان‌های دیگر چه کاری می‌توانند انجام دهند».

"علیرضا" در همان سه راه امین حضور فروشنده است، رفقایش به شوخی پسرحاجی صدایش می‌زنند اما خودش زیربار نمی‌رود که پسر یکی از افراد صاحب‌نام در آن محدوده است. او می‌گوید: «اوضاع برای ما هم خوب نیست، هر سال بعد از ماه رمضان و قبل از ماه محرم بازار فروش جهیزیه در اینجا حسابی داغ بود، اما اگر دروغ نگویم از پارسال بازار کمی کساد شد و امسال هم که دیگر افتضاح شد. هم کرونا و هم گرانی‌ها وضع بازار را به هم ریخته. قبلا در بعضی از روزها بالای ۹۰ درصد فروش ما مربوط به جهیزیه بود اما حالا اکثرا دختر و پسرهای جوان قیمت میپرسند و رد می‌شوند. حق هم دارند، قدرت خرید پایین آمده است، این البته به نفع من فروشنده هم نیست و از خدایمان است که قیمت پایین باشد تا همه بخرند».

او ادامه می‌دهد: «بازار ما هم که پلیسی و بخشنامه‌ای شده؛ یک روز پلیس اماکن، یک روز اتحادیه، یک روز تعزیرات می‌آیند و یک بخشنامه و تاکیدی می‌کنند و می‌روند، مثلا به ما گفته‌اند بیشتر از فلان قیمت نفروشید، ما هم می‌گوییم چشم، اما این چشم گفتن ما یعنی فرضا روی یک جنس ۵۰۰ هزار تومان سود کنیم و بعد چندبرابر آن سود را از جیب بدهیم تا برویم عین همان را بخریم و بیاوریم بفروشیم، اینکه دیگر کاسبی نیست».

کمی آن سوتر در مغازهای دیگر که تعدد یخچال‌های غول پیکر از ویترین تمام شیشه‌اش پیداست، پسر جوانی پشت میز نشسته است، حلقه باریک دست چپش نشان می‌دهد که ازدواج کرده است. درباره تعداد مشتریانش می‌گوید: «من چهار سال است اینجا کار می‌کنم، اما صاحب مغازه که از بعد انقلاب اینجا آمده می‌گوید مشتری‌هایش کم شده است. به نظر من ولی مشتری کم نشده، خریدار واقعی کم شده است. خیلی‌ها هر روز می‌آیند، قیمت می‌گیرند و می‌روند، اما وقتی خودمان هم نمی‌دانیم امروز باید با چه قیمتی محصولات را بفروشیم، خریدار بیچاره که جای خود دارد».

او ادامه می‌دهد: «در همین چهارسال هم خریدارهای ما کمتر شده‌اند. تازه ما در مرکز خرید و فروش این لوازم هستیم و وضعمان این است. خود من یک سال پیش ازدواج کردم، مراسم هم گرفتیم، اما بعدش هرکدام رفتیم خانه پدر و مادر خودمان. چون پول رهن خانه را نداشتیم، نمی‌شد زنم را از خانه ۲۰۰ متری پدرش به اتاقک ۳۰ متری در جنوب تهران ببرم. قول دادم که یکساله پول رهن یک خانه را در مرکز شهر جور کنم، اما هنوز نشده. اینجا حدود پنج میلیون حقوق می‌گیرم که با قسط وام و ... ماهی دو میلیون تومان برایم می‌ماند، اما  هر ماه تقریبا ۱۰ میلیون روی قیمت رهن خانه می‌رود».

"مجتبی" جوان دیگری است که در محدوده بازار تهران به دنبال خرید لوازم خانگی است، همسرش را به دلیل شلوغی همراهش نیاورده اما تصویر هرچه را که می‌بیند با واتس آپ برایش می‌فرستد تا تاییدش را دریافت کند، او خودش را ناکام بازار ارز می‌داند و می‌گوید: «حدود سه سال پیش نامزد کردیم و قرار شد تا کمتر از یکسال بعد از نامزدی برویم سر خانه و زندگیمان، دنبال خانه بودیم که یهو همه چیز گران شد، همان موقع که دلار از ۳۸۰۰ تومان به ۶۰۰۰ تومان رسید و بعدش هم شد ۱۰هزار تومان. همه چیز گران شد و پولی که قرار بود با آن یا خانه‌ای کوچک بخریم یا خانه‌ای اجاره کنیم و با باقیمانده‌اش جهیزیه بخریم آنقدر ارزشش کم شد که فقط می‌توانستیم با آن یک خانه قدیمی رهن کنیم. مسئولان آمدند و گفتند اوضاع خوب می‌شود و صبرکنید ما هم گفتیم لابد برنامه‌ای دارند و صبر کردیم تا دلار دوباره ارزان شود. یک مراسم عقد ساده گرفتیم اما سرخانه و زندگیمان نرفتیم.

وی ادامه می دهد: همان موقع به پیشنهاد خاله همسرم پولی را که قرار بود جهیزیه بخریم، طلا خریدیم و با وام ازدواجمان  هم همین کار را کردیم تا ارزش پولمان را حفظ کنیم. اوضاع بهتر که نشد بدتر هم شد. دیگر نمی‌شد بعد از سه سال نامزدی و نزدیک دو سال عقد بودن سر خانه و زندگیمان نرویم، گفتیم حالا که کرونا هم آمده و کسی عروسی نمی‌گیرد ما هم همین را بهانه کنیم و بدون مراسم و سرو صدا به خانه خودمان برویم. تصمیم گرفتیم طلاها را بفروشیم و با پولش لوازم خانگی بخریم. حالا هم اینطوری شده که مثلا  الان یکسری خرده ریز برقی مانند مخلوط کن و غذاساز و ... را اینجا دیدم، بیعانه دادم تا بروم یک تکه طلا بفروشم و جنس را بخرم و با خودم ببرم. دو هفته پیش هم یخچال و اجاق گاز را خریدیم که آنها بخاطر آنکه پدر خانمم بازنشسته آموزش و پرورش هستند از فروشگاه تعاونیشان قسطی پرداخت شد».

چند کیلومتر بالاتر از بازار تهران "مهرداد" و همسرش برخلاف مجتبی منتظرند تا کرونا فروکش کند و مراسم عروسیشان را بگیرند. آنها معتقدند شروع زندگی مشترک بدون مراسم و جشن برایشان شگون ندارد. مهرداد می‌گوید: «اگر کرونا نبود ما شهریور مراسم عروسی مان را برگزار می‌کردیم؛ اما حالا می‌گویند خطرناک است و حتی ممکن است دوباره شیوع پیدا کند، اگر تا آنموقع کرونا رفت که ما هم مراسم می‌گیریم، اگر هم نرفت لوازم خانه را که کم کم خریده‌ایم و در فرصت مناسب مراسم هم خواهیم گرفت.

همسر مهرداد از تغییر مارک اجناس گلایه دارد و می‌گوید: «یکسری از برن

می‌گویند تحریم شده، من نمی دانم این چه تحریمی است که برداشتهاند سه حرف اول برند قبلی را روی محصول جدید گذاشته‌اند. از کیفیت اینها هم که چیزی نمی دانیم و به همین دلیل آدم نمی‌داند خرید بکند یا نه. حالا جالب‌تر اینجاست که وقتی می‌گوییم همان برند را می‌خواهیم می‌گویند قاچاقش موجود است و باید زنگ بزنند و ببینند هست یا نه! ».

در همان فروشگاه لوازم برقی زیادی است که رویشان جمله مشخصی نوشته شده: موجود نیست. پسری که لباس فرم فروشگاه را برتن دارد می‌گوید: «بعضیها که بخاطر تحریم وارد نمی‌شود بعضی‌ها هم منتظریم تا قیمت جدیدش اعلام شود. البته مغازه ها ممکن است داشته باشند اما ما شرکتی هستیم و گارنتیمان معتبر است».

بخش فروش لوازم خانگی در یکی از فروشگاه‌های بزرگ تهران جای دیگر است که مردی میانسال در حال پرس و جو درباره قیمت یک ماشین لباسشویی است، می‌گوید: «دقیقا ۸ ماه پیش من همین لباسشویی را برای خانه خودمان ۹ میلیون تومان خریدم و حالا که می‌خواهم برای جهاز دخترم بخرم قیمتش شده ۱۹ میلیون تومان، یعنی به ازای هر ماه تقریبا بیشتر از یک میلیون روی قیمتش رفته است. تقسیم بر روزهم که بکنیم می‌شود روزی ۴۰ – ۵۰ هزار تومان افزایش قیمت، دلار اینطوری گران نشده بود که این لوازم خانگی گران می‌شود».