مرادی از حضور بیغیبت در مجلس افتخار میکند، اما روستاهای قشم ۴۰ روز است که آب شرب ندارند و مردم مجبور به خرید آب آزاد شدهاند.
در حالی که آب شیرینشدهی خلیج فارس هزار کیلومتر سفر میکند تا استانهای مرکزی را سیراب کند، برخی روستاهای قشم بیش از چهل روز است که از ابتداییترین حق زندگی آب محروم ماندهاند؛ تضادی تلخ که از بحران مدیریت و غیبت عدالت آبی حکایت میکند.
به گزارش اختصاصی روزنامه دریای اندیشه ،آفتاب تازه از پشت تپههای مرجانی بالا آمده، اما زنها از ساعتی پیش کنار جاده ایستادهاند؛ دبههای خالیشان ردیفی رنگی ساخته که از دور شبیه پرچمی است برای اعلام وضعیت اضطرار. صدای موجها از چند صد متری شنیده میشود، اما در ظرفهای آنان هنوز قطرهای آب نیست.
روزهای طولانی بیآبی
گرما زودتر از همه بیدار میشود. در روستا، زنها سایهبانهای پارچهای درست کردهاند تا تا رسیدن تانکر دوام بیاورند. بعضیها صندلی پلاستیکی آوردهاند؛ بعضی دیگر همانجا روی خاک نشستهاند. جاده خلوت است و هر صدایی که از دور میآید، چشمها را به سمت پیچ جاده میکشد. اما بیشتر وقتها امیدها بیهوده است. پیرزنی دبهاش را با دستمالی خیس بالا میگیرد تا در گرما نرم نشود. خودش میگوید: «آب که نیست، دبه هم اگر خشک شود ترک میخورد. همهچیزمان به آب بند است.»
در خانهها ظرفهای ذخیره آب زیر تختها و لابهلای حیاط پنهان شده. مادرها با دقت قطرهها را نگه میدارند. بچهها یاد گرفتهاند دستهایشان را با یک مشت آب بشویند. بعضیوقتها، وقتی آب تانکر دیر میرسد، حمامکردن به مراسمی هفتگی تبدیل میشود.
دانشآموزی که کیفش را کنار دبه گذاشته، با خجالت میگوید: «اگر آب نباشد، مامانم تنها نمیتواند دبهها را پر کند. باید کمکش کنم. امروز اگر دیر برسم، معلمم میفهمد چرا…»
اینجا زندگی با ثانیههای تانکر تنظیم میشود:میرسد یا نمیرسد؟
آمارهایی که نفس را میگیرند
اگرچه بحران آب در قشم داستان امروز و دیروز نیست، اما اندازه آن امروز از همیشه بزرگتر است. گزارشهای رسمی میگویند برخی روستاها تا چهل روز آب شرب ندارند. حتی گفته میشود در بعضی نقاط، فاصله تأمین آب به ۵۰ روز میرسد.
علت چیست؟ مجموعهای از ضعفها،ظرفیت پایین تأسیسات نمکزدایی ،شبکه فرسوده و آسیبپذیر،کمبود مخازن ذخیره،وابستگی به تانکر،مدیریت ناپایدار و غیرقابل پیشبینی در سالهای اخیر چند طرح آبرسانی کلید خورده، اما هیچکدام آنقدر گسترده نبودهاند که چرخه تشنگی را بشکنند. هر طرحی وعده میدهد، اما وعدهها معمولاً عمرشان کوتاهتر از یک قطعی آب است.در بسیاری از گزارشها آمده که «مشکل کمبود آب نیست؛ مشکل رساندن آب است و همین جمله، درد مردم را چندین برابر میکند.
تضاد بزرگ؛ آب از قشم عبور میکند اما به قشم نمیرسد
در همان روزهایی که مردم روستا برای یک دبه آب به جاده چشم دوختهاند، لولههای انتقال آب خلیج فارس از دل کوهها گذشته و هزاران میلیارد تومان بودجه صرف رساندن آن به استانهای مرکزی شده است. این پروژهها برای صنعت، معدن و بخشی از شرب طراحی شدهاند؛ پروژههایی که با قدرت جلو رفتهاند، اما سؤال اینجاست:چطور آب از خلیج فارس میتواند تا قلب کویر برسد، اما روستاهای نزدیکترین جزیره به دریا هنوز تشنهاند؟
این تضاد، فقط یک مسئله مدیریتی نیست؛ یک مسئله عدالت است. اینجا مردمی زندگی میکنند که در کنار یکی از بزرگترین منابع آبی کشور نفس میکشند، اما سهمشان از دریا هنوز در حد «تانکر» است؛ تانکری که هر وقت برسد، برکت آورده و هر وقت نرسد، زندگی را قفل میکند.
اثرات انسانی و اجتماعی یک بحران فرساینده
بحران آب فقط تشنگی نیست؛ زنجیرهای است که یکبهیک حلقههای زندگی را تحت تأثیر قرار میدهد.
زنان مجبورند بخش بزرگی از روز را برای تأمین آب بگذرانند.
مردان بعضاً مجبور به ترک کار میشوند تا کمک کنند. بچهها در درس عقب میافتند. بهداشت خانوار آسیب میبیند؛ بیماریهای پوستی و گوارشی بیشتر میشود.فروشگاهها روزهایی میرسد که حتی آب معدنی هم پیدا نمیشود.بسیاری از خانوادهها به مهاجرت از روستا فکر میکنند.
این بحران بهتدریج اعتماد عمومی را فرسوده کرده؛ وقتی مردم میبینند آب به استانهای دورتر میرسد، اما آنها هنوز مجبورند امیدشان را به صدای تانکر ببندند.
صدای مردم
در حیاط یک خانه گلی، مردی با پیراهن آفتابسوخته میگوید:«دریا اینجاست. از روی ساحل خانه من دیده میشود. اما برای یک دبه آب باید پنج ساعت انتظار بکشی. انگار این دریا مال ما نیست.»
زن جوانی میگوید:«بچههام از بوی لباسشون خجالت میکشن. روزهایی هست که مجبور میشم بهشون بگم امروز مدرسه نرید…» پیرمردی که قایقش را تعمیر میکند، دبههای خالی را نشان میدهد:«اینها همه پر از امیدند. اما چند وقتیه امید هم دیر پر میشه.» واقعیت این است که رفع بحران آب در قشم ناممکن نیست؛ تنها نیازمند اولویتگذاری درست، برنامهریزی پایدار و سرمایهگذاری واقعی است.طرحهای نمکزدایی کوچک و بزرگ، اگر بهطور کامل انجام شوند، میتوانند روستاهای جزیره را از وابستگی به تانکر نجات دهند. توسعه شبکه داخلی، افزایش مخازن و مدیریت شفاف از دیگر نیازهای فوری است.
آبرسانی به استانهای دیگر، اگرچه پروژهای ملی است، اما نباید بهای آن را مردم مناطق مبدا بپردازند.
اگر قرار است انتقال آب عدالتمحور باشد، اولین گام آن تأمین آب پایدار کسانی است که در کنار دریا زندگی میکنند.
سایه سنگین تناقض؛ آب از هرمزگان میرود اما به هرمزگان نمیرسد
یکی از بزرگترین پرسشهایی که امروز مردم جنوب مطرح میکنند، پرسشی ساده اما اساسی است چطور ممکن است آبی که از خلیجفارس شیرین میشود، از هرمزگان برداشت میشود، از سواحل همین استان پمپ میشود و کیلومترها مسیر را طی میکند تا اصفهان، یزد و کرمان را سیراب کند… اما روستاهای خود هرمزگان هنوز آب شرب پایدار ندارند؟
هرمزگان در سالهای اخیر، مرکز پروژههای عظیم انتقال آب دریایی بوده؛ خطوط انتقالی که با سرمایهگذاریهای کلان اجرا شد تا صنایع و شهرهای مرکزی کشور از کمآبی رها شوند.
این پروژهها در جای خود مهم و ضروریاند، اما چگونه میتوان پذیرفت مردم جنوب، همان مردمی که در پای این تأسیسات زندگی میکنند، هنوز با بحران آب شرب روبهرو باشند؟
این تضاد، نه فقط یک وضعیت عجیب، بلکه نشانهای از سیاستگذاری معکوس است؛ سیاستی که بهجای اولویتدادن به مناطق میزبان، منابع را به مناطقی دورتر هدایت کرده و استانهای جنوبی را در صف آخر قرار داده است.
بشاگرد و جاسک؛ سالها در صف آب
بحران تنها در قشم نیست. بشاگرد سالهاست با کمبود شدید آب روبهروست؛ منطقهای که بیش از ۸۰ درصد روستاهایش بهصورت سیار آبرسانی میشود.
جاسک نیز با وجود قرار گرفتن در کنار دریا، شبکه آبرسانی پایدار ندارد. بسیاری از روستاهای بندر جاسک هنوز از آبهای شور و نیمهشیرین استفاده میکنند. این وضعیت، در کنار گرمای شدید و کمبود امکانات درمانی، مشکلات مردم را چند برابر کرده است. اینکه هرمزگان میزبان تأسیسات عظیم آبشیرینکن باشد، اما خود مردم استان از آب محروم بمانند، تصویری دردناک و غیرقابلقبول است.
اعتراف نماینده؛ سندی که نمیتوان از آن عبور کرد
در نشست نماینده مردم بندرعباس با جمعی از اصحاب رسانه استان، بخش زیادی از سخنان احمد مرادی حول گزارشهای معمول، توضیح برنامههای هفتگی، روند رفتوآمد به تهران، پیشرفت پروژهها و فعالیتهایش گذشت. سخنانی که بارها در نشستهای مشابه تکرار شده و معمولاً با پرتوی از امید، نمودار پیشرفتها و اشاره به اقدامات زیرساختی همراه است. اما در میان همین توضیحات، یک جمله, کوتاه اما سنگین، همه روایتهای توسعهای را سایهدار کرد:برخی روستاهای قشم تا ۴۰ روز آب شرب ندارند و مردم مجبورند آب را با قیمت آزاد بخرند.
این جمله، بیش از آنکه یک خبر باشد، یک اعتراف رسمی است؛ اعترافی که از زبان نماینده مجلس بیان شده و برای نخستین بار، بهطور علنی از سطح هشدار فراتر رفته و به نقطه فروپاشی مدیریت آب در جنوب کشور نزدیک شده است. گزارش حاضر، بر پایه همین اعتراف، ابعاد بحران را بررسی و تضاد بزرگ میان انتقال آب خلیجفارس به استانهای مرکزی و «تشنگی مردم جنوب» را برجسته میکند.
جملهای که مرادی درباره قشم بیان کرد، یک نقطه عطف است؛ زیرا این بار نه مردم، نه فعالان اجتماعی و نه خبرنگاران، بلکه خود نمایندهای که باید پیگیر باشد، اعلام کرده که روستاها تا ۴۰ روز آب ندارند.
این اعتراف را میتوان بهعنوان یک سند رسمی از ضعف مدیریت آب در هرمزگان تلقی کرد. وقتی نماینده حوزه انتخابیه، در یک نشست رسانهای، چنین بحرانی را تأیید میکند، یعنی راه انکار بسته است و موضوع نیازمند اقدام فوری در سطح ملی است.
مردم هرمزگان سالهاست از کمبود آب، از وعدههای متعدد آبرسانی، از پروژههای نیمهتمام و از سیستم انتقال آب بینشهری رنج بردهاند. اما اکنون که نماینده صراحتاً اعلام میکند روستاها بهطور کامل بیآب میشوند، سطح بحران وارد مرحله اضطرار شده است.
نقش نماینده در پیگیری بحران آب
مرادی در بخش دیگری از سخنان خود، به برنامههای هفتگی نمایندگان در مجلس اشاره کرد؛ از ساعاتی که در صحن علنی حضور دارد تا روزهایی که برای سرکشی به حوزه انتخابیه اختصاص میدهد.
با این حال، مردم جنوب امروز به یک چیز نیاز دارند:پاسخ درباره آب، نه برنامه هفتگی.
هرچند بخش زیادی از توضیحات نماینده به بیمارستانها، تختهای درمانی و خدمات کلان اختصاص داشت، اما در شرایط فعلی، مردم هرمزگان بیش از هر چیز انتظار دارند بحران بیآبی به اولویت نخست پیگیریهای او تبدیل شود.
اگر روستاهای قشم ۴۰ روز آب ندارند، اولین مطالبه مردم این است که نماینده همان روز در مجلس، وزارت نیرو را ملزم به پاسخگویی کند.
حضور در مجلس، غیبت از تشنگی مردم
احمد مرادی در نشست اخیر خود با اصحاب رسانه، با افتخار اعلام کرد:«در یک جلسه از مجلس غیبت نداشتهام.»
این جمله، برای بسیاری از همکارانش در فضای پارلمان شاید نشانه تعهد و مسئولیتپذیری باشد، اما برای مردمی که چهار دهه تشنگی را تجربه کردهاند، معنا و پیام متفاوتی دارد:نمایندهای که هر روز در صحن مجلس حاضر است، در میانهی بحران آب حوزه انتخابیهاش غایب بوده است.
همان جلسه، مرادی به طور غیرمنتظره و با آرامشی معمولی گفت:«برخی روستاهای قشم تا ۴۰ روز آب شرب نداشتهاند و مردم مجبورند آب را با قیمت آزاد بخرند.» این جمله کوتاه، اما سنگین، تضاد عجیبی را آشکار میکند:چطور ممکن است نمایندهای که هر جلسه مجلس را ترک نکرده،چهل روز بیآبی مردم قشم را ندیده، نشنیده و درک نکرده باشد؟
این اعترافها، بیش از یک گزارش عملکرد هستند؛یک سند رسمی از فاصلهی شدید میان حضور صوری و مسئولیت واقعی است:حضور در مجلس = ثبت شده حضور در زندگی مردم = صفر
بیآبی روستاهای قشم = واقعی، ملموس و غیرقابل انکار مردم هرمزگان اینبار نه به جلسات و نشستها، که به نتیجه عملی حضور نماینده نگاه میکنند.
تا زمانی که چهل روز تشنگی در قشم، بشاگرد و جاسک ادامه داشته باشد،حضور مرادی در صحن مجلس نه تنها فایدهای ندارد، بلکه تضاد آشکار میان وعده و واقعیت را برجسته میکند.
چرا نمایندهای که در تمام جلسات مجلس حاضر بوده، هنوز نتوانسته ابتداییترین نیاز مردم یعنی آب شرب پایدار را تأمین کند؟
این اعترافها نشان میدهد:غیبت واقعی، نه در صحن مجلس، که در میدان زندگی مردم است.
این غیبت اکنون نیازمند پاسخ فوری است، نه گزارش عملکرد، نه حضور صوری، و نه دفاع از نیروهای دفتر.
سؤالهایی که نماینده باید پاسخ دهد
بر اساس اعتراف رسمی نماینده، اکنون چند سؤال مستقیم پیشروی او قرار دارد:
1. چرا خطوط انتقال آب خلیجفارس، که از کنار روستاهای تشنه عبور میکنند، به همین روستاها آب نمیرسانند؟
2. پیگیری نماینده برای پروژههای آبرسانی قشم، بشاگرد و جاسک طی سالهای اخیر چه بوده و خروجی آن چیست؟
3. چه زمانی قرار است بحران آب جنوب در اولویت اول نمایندگان قرار گیرد؟
4. اگر روستاها ۴۰ روز آب ندارند، چرا این موضوع بهعنوان «وضعیت اضطراری» در مجلس مطرح نشده است؟
این پرسشها نه احساسیاند و نه جناحی؛اینها سؤالات مردمی هستند که امروز برای آشامیدن آب به تانکرها وابستهاند، درحالیکه خطوط انتقال آب شیرین از سرزمینشان به سمت شمال کشور میرود.