
به گزارش اختصاصی دریای اندیشه؛جامعه ایرانی رابطهای تاریخی و عاطفی با طبیعت دارد؛ پیوندی که از ادبیات و آیینها تا سبک زندگی نسلها ریشه دوانده است. با این حال شاخصهای رسمی حفاظت از محیطزیست نشان میدهد که این سرزمین با سرعتی نگرانکننده از نظر کیفیت اکولوژیک در حال سقوط است. چنین شکافی میان «احساس» و «عملکرد» پرسشی اساسی را برای آینده ایران پیش میکشد: چرا مردمی که طبیعت را بخشی از هویت خود میدانند، در سرزمینی زندگی میکنند که منابع طبیعیاش بهشدت فرسوده شده است؟
طبیعتدوستی بهمثابه میراث فرهنگی
از گذشتههای دور، طبیعت بخشی جداناشدنی از زندگی ایرانیان بوده است. تصاویر باغ، باد، باران، گل، کوه و رودخانه در هنر و ادبیات چنان پررنگ است که میتوان آن را یکی از ستونهای زیباییشناسی ایرانی دانست. حتی روستاها و کوچراهها بر اساس درک دقیق از اقلیم و منابع شکل گرفتهاند. زندگی کشاورزان، کوچنشینان و صیادان با شناخت دقیق از چرخههای فصلی و ظرفیتهای زیستمحیطی منطقه گره خورده بود و این سبک زندگی، نشاندهنده درک عمیق مردم از محدودیتها و امکانات طبیعت است.
اما این پیوند عاطفی، هرچقدر هم عمیق باشد، در فقدان سیاستگذاری مناسب نمیتواند نقشی عملی در حفاظت از محیطزیست ایفا کند. احساسات فرهنگی اگر با رفتار عملی و مدیریت علمی همراه نشوند، در برابر فشارهای توسعهای کوتاهمدت و بیبرنامگی مدیریتی، بهسادگی رنگ میبازند.
شاخصها و واقعیتهای محیط زیستی امروز ایران
ایران در شاخص عملکرد محیطزیستی ۲۰۲۴ در رتبه ۱۱۲ جهان قرار دارد؛ رتبهای که نشاندهنده سقوط قابلتوجه نسبت به سالهای گذشته است. این شاخص مجموعهای از معیارها از جمله کیفیت هوا، مدیریت منابع آب، حفاظت از زیستگاهها و تنوع زیستی را بررسی میکند. در کنار این تصویر کلی، دادههای داخلی نیز وخامت شرایط را تأیید میکنند:
آلودگی هوا: بسیاری از کلانشهرها هر سال صدها روز در وضعیت ناسالم قرار دارند.
منابع آب: افت شدید آبهای زیرزمینی، فرونشست زمین و برداشتهای بیرویه آینده بسیاری از مناطق را تهدید میکند.
تنوع زیستی: تخریب زیستگاهها، شکار غیرمجاز، تغییر کاربری اراضی و رشد بیرویه شهرها گونههای گیاهی و جانوری را در معرض نابودی قرار داده است. اما در میان همه این بحرانها، آتشسوزی جنگلها به یکی از جدیترین تهدیدها تبدیل شده است.
جنگلهایی که در آتش میسوزند؛ مسئولیت اجتماعی که فراموش شده است
در روزهایی که جنگلهای الیت چالوس شعلهور شدهاند و تیمهای اطفای حریق با دشواری در حال مهار آتش هستند، بار دیگر این پرسش تکرار میشود که چرا جنگلهای ایران اینقدر آسیبپذیر شدهاند. بخش بزرگی از آتشسوزیها عمدی نیستند؛ اما بیاحتیاطی انسانی در بسیاری از موارد عاملی تعیینکننده است: رها کردن آتش نیمهخاموش، استفاده نادرست از منابع حرارتی، سوزاندن زبالهها، روشن کردن آتش در روزهای گرم و بادخیز، و گاهی حتی سهلانگاری کوچک در دل طبیعت، میتواند صدها هکتار از جنگلهای ارزشمند را از بین ببرد.

این در حالی است که احیای یک هکتار جنگل ممکن است دهها سال زمان ببرد، اما نابودی آن میتواند در چند ساعت رخ دهد. جنگلها بخشی از امنیت زیستی، هوای پاک و تعادل اقلیمی کشورند و از دست رفتن آنها برابر است با افزایش سیلابها، کاهش تنوع زیستی، فرسایش خاک و تشدید گرمایش منطقهای.
جامعهای که خود را طبیعتدوست میداند، نمیتواند نسبت به چنین خطری بیتفاوت باشد. مسئولیت اجتماعی شهروندان در پیشگیری از آتشسوزی، اگرچه در ظاهر ساده و خرد بهنظر میرسد، در عمل یکی از مهمترین عوامل حفاظت از جنگلهاست. جنگلها با کمبود نیرو، تجهیزات و مدیریت ناکارآمد دستوپنجه نرم میکنند، بنابراین کوچکترین مشارکت مردمی در پیشگیری از آتش میتواند نقش حیاتی ایفا کند.
بحران محیطزیست؛ تلاقی رفتار شهروندان و ضعفهای مدیریتی
آنچه امروز چالش محیطزیست ایران را پیچیدهتر میکند، ترکیب ناهماهنگی مدیریتی با رفتارهای خطرساز بخشی از جامعه است. مدیریت پراکنده منابع طبیعی، نبود آموزش عمومی مؤثر، کمبود تجهیزات اطفای حریق و اجرای ناقص قوانین محیطزیستی، در کنار عادتهای نادرست مانند روشن کردن آتش در طبیعت، تصویر امروز جنگلهای ایران را رقم زده است.
اگر عشق به طبیعت واقعاً بخشی از هویت ایرانی است، زمان آن رسیده که این عشق در عمل و رفتار روزمره انعکاس پیدا کند. ایران برای حفظ جنگلها و زیستبومهای ارزشمندش نیازمند ترکیب آگاهی عمومی، سیاستگذاری علمی و مدیریت کارآمد است؛ وگرنه فاصله میان طبیعتدوستی فرهنگی و واقعیتهای تلخ زیستمحیطی هر روز بیشتر خواهد شد.