به قلم :مرتضی سلیمانی
رودان، زمانی قطب تولید لیموی ایران، امروز شاهد نابودی باغهایش است؛ بیماری «جاروی جادوگر» درختان را خشک کرده و چوبهای باقیمانده راهی شمال کشور میشوند، نمادی از بیتدبیری و از دست رفتن میراث کشاورزی جنوب.
به گزارش اختصاصی روزنامه دریای اندیشه ،رودان، جایی که روزگاری با باغهای لیمو و عطر شکوفههای بهاریاش شناخته میشد، امروز چهرهای متفاوت دارد. بیماری «جاروی جادوگر» که چند سال پیش آرام و بیصدا وارد باغها شد، حالا تبدیل به فاجعهای تمامعیار شده است. درختان یکی پس از دیگری از پا افتادهاند و باغدارانی که سالها روی این درختان سرمایهگذاری کرده بودند، ناچار شدند نهالهای بیمار را قطع کنند و باغهایشان را خشک کنند.
اما تراژدی لیموی رودان فقط به از بین رفتن محصول محدود نمیشود. چوبهای باقیمانده از این درختان، که زمانی زندگی و اقتصاد خانوادهها را تامین میکردند، اکنون بار کامیونها شده و راهی رشت و دیگر بازارهای شمال کشور میشوند. این چوبها، که نماد نابودی یک میراث کشاورزی هستند، به کالایی قابل معامله تبدیل شدهاند؛ پدیدهای که هم بار اقتصادی و هم فرهنگی دارد.
اقتصاد رودان، که روزگاری بر پایه لیموی مرغوب محلی استوار بود، اکنون شاهد تغییر الگوی کشت و مهاجرت کشاورزان به گلخانه و سایر محصولات است. اما حتی این تغییر هم راه حل واقعی نیست. از دست رفتن لیموی رودان، نه تنها زیان اقتصادی، بلکه از بین رفتن هویت کشاورزی و فرهنگی منطقه را به همراه دارد.
پیامدهای اجتماعی این بحران نیز قابل چشمپوشی نیست. باغدارانی که دهها سال برای حفظ باغهای خود تلاش کردهاند، امروز با بدهیهای سنگین و حسرت سرمایه از دست رفته مواجهاند. جوانان محلی که آینده شغلی خود را در کشاورزی میدیدند، حالا یا به شهرهای بزرگ مهاجرت میکنند یا به کارهای غیرکشاورزی روی آوردهاند.
این بحران همچنین یک هشدار جدی به سیاستگذاران کشاورزی کشور است. نبود حمایت واقعی، عدم تأمین نهال مقاوم و غفلت از پژوهشهای کشاورزی باعث شده که رودان قربانی بیماری شود، اما قربانی واقعی، مدیریت ناکارآمد و تصمیمات مقطعی است. وقتی هزاران درخت لیمو تنها به عنوان چوب به بازار فرستاده میشوند، معنایش این است که میراث کشاورزی منطقه به کالا بدل شده و مردم و اقتصاد محلی در سایه این تصمیمات آسیب دیدهاند.
هر کامیون چوبی که از رودان به شمال میرود، حامل داستان یک خانواده از دسترفته، خاطرهای نابود شده و بیتوجهی مدیریتی است. این روند اگر ادامه پیدا کند، نه تنها لیموی رودان، بلکه دیگر محصولات جنوب نیز در معرض تهدید مشابه خواهند بود.
بیماری «جاروی جادوگر» تنها یک مسئله کشاورزی نیست؛ نمادی است از بیتدبیری، فقدان برنامهریزی و از دست رفتن میراث کشاورزی ایران. رودان امروز فریاد میزند، اما آیا کسی صدای این فریاد را خواهد شنید؟
رودان در آستانه از دست رفتن میراث کشاورزی
بحران لیموی رودان، فراتر از یک بیماری کشاورزی، یک هشدار ملی است. «جاروی جادوگر» درختان لیمو را به سرعت از بین میبرد، اما در پشت پرده، بیتدبیری مدیریتی و نبود حمایت از کشاورزان، این فاجعه را تشدید کرده است. وقتی باغدارانی که سالها برای حفظ باغها تلاش کردهاند، مجبور به قطع درختان میشوند، نشانهای از شکست سیاستهای کشاورزی است؛ سیاستهایی که باید از میراث ملی حمایت کنند، نه آن را به سرعت به کالا تبدیل کنند.
یکی از پیامدهای ملموس این بحران، مسیر چوبهای لیمو از جنوب به شمال کشور است. درختانی که روزی میوهشان سفره ایرانیان را رنگین میکرد، اکنون به کامیونها منتقل میشوند و در کارگاههای رشت و اطراف آن به فروش میرسند. این جریان، علاوه بر زیان اقتصادی برای باغداران رودان، نشان میدهد که یک منبع طبیعی و فرهنگی ملی، بدون هیچ برنامه جایگزین و حمایتی، به کالایی تجاری بدل شده است. از دست رفتن باغهای لیمو، همچنین پیامدهای اجتماعی و زیستمحیطی دارد. هزاران کشاورز از درآمد خود محروم شدهاند، فرصتهای شغلی مستقیم و غیرمستقیم از بین رفته، و هویت کشاورزی منطقه در معرض نابودی قرار گرفته است. تغییر الگوی کشت به محصولات گلخانهای و جایگزینی سریع دیگر محصولات، اگرچه ممکن است بخشی از زیان اقتصادی را جبران کند، اما نمیتواند جایگزین میراث چند دهه کشاورزی رودان شود.
این بحران یک درس روشن به سیاستگذاران میدهد: نبود برنامهریزی، فقدان حمایت و غفلت از پیشگیری، هزینهای سنگین بر جامعه و اقتصاد تحمیل میکند. رودان امروز یک قربانی خاموش است، اما پیام آن باید شنیده شود؛ اگر نه، دیگر مناطق کشاورزی جنوب نیز ممکن است فردا درگیر چنین سرنوشتی شوند.
سفر تلخ لیموی رودان از باغ تا شمال کشور
رودان، روزگاری با باغهای لیمو و شکوفههای بهاریاش شناخته میشد، امروز شاهد کابوسی خاموش است. بیماری «جاروی جادوگر» نه تنها درختان را خشک کرده، بلکه هویت کشاورزی منطقه را تهدید میکند. هزاران باغدار، پس از سالها تلاش و سرمایهگذاری، ناچار شدهاند درختان بیمار را قطع کنند؛ چوبهایی که زمانی نماد زندگی و اقتصاد خانوادهها بود، اکنون به کامیونها
منتقل میشوند و راهی رشت و کارگاههای چوب شمال کشور میشوند.
در مسیر طولانی از رودان به شمال، هر شاخه قطعشده داستان یک کشاورز را بازگو میکند؛ کشاورزی که سالها با امید محصول لیموی مرغوب زندگی کرد و حالا تنها درآمدش از فروش چوب باقی مانده است. برخی باغداران به جای درآمد پایدار، مجبورند تبر و اره را به دست بگیرند و چوبها را بار کامیون کنند. این روند، علاوه بر زیان اقتصادی، نشاندهنده بیتوجهی سیاستگذاران کشاورزی و نبود برنامه حمایت از باغداران است.
پیامدهای اجتماعی نیز ملموس است: جوانان کشاورز که آینده خود را در باغها میدیدند، مجبور به مهاجرت یا تغییر شغل شدهاند، فرصتهای شغلی مستقیم و غیرمستقیم نابود شده و هویت کشاورزی رودان در حال محو شدن است. حتی تغییر سریع به کشت گلخانهای نمیتواند جایگزین میراث چند دههای لیموی محلی رودان شود. این بحران همچنین یک هشدار زیستمحیطی است. قطع گسترده درختان باعث کاهش پوشش گیاهی، افزایش فرسایش خاک و تغییر اکوسیستم محلی شده است. هر کامیون چوب که از رودان حرکت میکند، حامل داستان نابودی یک باغ، خانوادهای از دسترفته و میراثی در حال محو شدن است.
اگر امروز فریاد رودان شنیده نشود، فردا دیگر مناطق کشاورزی جنوب نیز با همان سرنوشت روبهرو خواهند شد. این پدیده، بیش از یک بحران کشاورزی، نمادی از مدیریت ناکارآمد و فقدان سیاستگذاری پایدار است؛ درسی که اگر جدی گرفته نشود، هزینه آن بر اقتصاد، فرهنگ و محیط زیست کشور تحمیل خواهد شد.
زنجیره پنهان چوبها، بیماری و سودهای نامرئی
همه درباره خسارتهای بیماری «جارو جادوگر» حرف زدهاند، اما کمتر کسی پرداخته است به مسیر واقعی چوبها و تنههای آلوده؛ مسیری که پشت درهای بسته و بازارهای محلی جریان دارد و به گسترش بحران کمک میکند. وقتی درختان بیمار قطع میشوند، کشاورزان ناچارند شاخهها و تنهها را بفروشند یا در کارگاهها رها کنند، زیرا هیچ سامانه رسمی برای جمعآوری و نابودسازی وجود ندارد. نتیجه؟ چوبهای آلوده به راحتی وارد شبکهای میشوند که از دستفروشان تا صنایع کوچک چوبی امتداد دارد، بدون آنکه کسی بداند این محصول ممکن است حامل بیماری باشد.
اما این تنها یک تهدید زیستمحیطی نیست؛ یک بحران اقتصادی پنهان هم هست. ارزش واقعی چوبهای سالم و آلوده هیچگاه به کشاورز نمیرسد. سود اصلی در دست واسطهها و کارگاههایی است که نه مسئولیت بهداشت محصول را بر عهده میگیرند، نه دانش کافی درباره بیماری دارند. در واقع، کشاورزان با تلاش و هزینه خود، ناخواسته حلقه سودآوری دیگری را پرورش میدهند که حتی در گزارشهای رسمی هم دیده نشده است.
این زوایه پنهان نشان میدهد که مقابله با بیماری جارو جادوگر فقط محدود به سمپاشی و درمان درختان نیست؛ بدون کنترل زنجیره چوبها، آموزش کشاورزان و شفافسازی مسیر تجاری، هر اقدام درمانی نیمهتمام میماند و بیماری دوباره بازمیگردد. در واقع، بحران جارو جادوگر، بحران مدیریت، آموزش و زیرساخت است که در سایه کمبود نظارتها و ناآگاهی کشاورزان رشد کرده است.
این همان داستانی است که هیچ گزارشی پیش از این روی آن دست نگذاشته؛ جایی که درختان بیمار، چوبها و انسانها در یک زنجیره بیرحمانه به هم وصل شدهاند و تنها با اصلاح زیرساختها، شفافسازی مسیرها و مسئولیتپذیری واقعی میتوان از تکرار فاجعه جلوگیری کرد.