
به گزارش اختصاصی روزنامه دریای اندیشه،محله سیم بالا این روزها بیش از هر چیز، نماد سکوت مدیریت شهری در برابر مطالبات روشن و حداقلی شهروندان است؛ سکوتی که نه از نبود اطلاع، بلکه از بیتفاوتی ریشه میگیرد. پیشتر، مشکلات این محله در قالب یک گزارش مکتوب در روزنامه و همچنین دو گزارش تصویری و مردمی در فضای مجازی بهطور مفصل بازتاب داده شد؛ گزارشهایی که با واکنش گسترده مخاطبان در رسانههای رسمی و شبکههای اجتماعی همراه بود و بار دیگر نگاهها را به وضعیت نگرانکننده سیم بالا معطوف کرد.
با این حال، در کمال تعجب، شهرداری تاکنون هیچ واکنش مشخص، توضیح رسمی یا اقدام عملی برای رفع این مشکلات از خود نشان نداده است؛ رفتاری که نارضایتی عمومی را تشدید کرده و اعتماد ساکنان به مدیریت شهری را بیش از پیش خدشهدار ساخته است.
سیم بالا مدتهاست با مجموعهای از معضلات شهری دستوپنجه نرم میکند؛ معضلاتی که نه پیچیدهاند و نه غیرقابل حل، اما ظاهراً در اولویتهای شهرداری جایی ندارند. نبود چراغهای روشنایی در خیابانها، شبهای این محله را به تاریکی مطلق کشانده و امنیت شهروندان را بهطور جدی به خطر انداخته است. خیابانهایی که پس از غروب آفتاب به نقاطی ناامن بدل میشوند، نهتنها زمینهساز افزایش وقوع جرم و حوادث رانندگی هستند، بلکه آرامش روانی خانوادهها را نیز سلب کردهاند. زنان، کودکان و سالمندان، بیش از دیگران قربانی این تاریکیاند؛ تاریکیای که هر شب یادآور غیبت مدیریت شهری در سادهترین وظایف خود است.

در کنار بحران روشنایی، نبود نامگذاری کوچهها و فقدان تابلوهای شناسایی، سیم بالا را به محلهای سردرگم برای شهروندان و نیروهای امدادی تبدیل کرده است. در شرایط اضطراری، زمانی که هر ثانیه میتواند سرنوشتساز باشد، نیروهای اورژانس و آتشنشانی بارها برای یافتن آدرسها با مشکل مواجه شدهاند؛ موضوعی که به گفته ساکنان، بارها تجربه شده و نگرانیهای جدی به همراه داشته است. این وضعیت، نه یک نقص جزئی، بلکه خطایی آشکار در مدیریت شهری است که مستقیماً جان و سلامت شهروندان را نشانه میگیرد و پرسشهای جدی درباره میزان توجه شهرداری به حقوق اولیه مردم مطرح میکند.
وضعیت معابر سیم بالا نیز تصویر روشنی از سالها بیتوجهی به نگهداری زیرساختهای شهری ارائه میدهد. خیابانهایی مملو از چاله، ترکهای عمیق آسفالت و مسیرهایی که پس از هر بارندگی به نقاطی پرخطر برای تردد خودروها و موتورسیکلتها تبدیل میشوند. بسیاری از شهروندان از آسیبدیدگی وسایل نقلیه خود و هزینههای سنگینی که ناخواسته بر آنها تحمیل شده، گلایه دارند؛ هزینههایی که نه حاصل سهلانگاری رانندگان، بلکه نتیجه مستقیم بیبرنامگی و ضعف نظارت شهرداری است. این شرایط، کیفیت زندگی در محله را بهشدت کاهش داده و احساس تبعیض را در میان ساکنان تقویت کرده است.

آنچه خشم و دلزدگی مردم سیم بالا را دوچندان کرده، صرفاً حجم مشکلات نیست، بلکه بیپاسخماندن مطالبات قانونی و مدنی آنهاست. شهروندان بارها از مسیرهای مختلف، از رسانهها و شبکههای اجتماعی گرفته تا مکاتبات رسمی، خواستار رسیدگی به وضعیت محله خود شدهاند، اما پاسخ مشخصی دریافت نکردهاند. این بیعملی، مصداقی روشن از بیمسئولیتی در قبال حقوق شهروندی است و نشان میدهد فاصلهای نگرانکننده میان مدیریت شهری و واقعیتهای زندگی مردم شکل گرفته است؛ فاصلهای که هر روز عمیقتر میشود.
ادامه این روند، پیامدهایی فراتر از نارضایتیهای مقطعی خواهد داشت. بیتوجهی به مشکلاتی از این دست، بهتدریج اعتماد عمومی را فرسایش میدهد و سرمایه اجتماعی مدیریت شهری را از درون تهی میکند. وقتی شهروندان احساس میکنند صدایشان شنیده نمیشود و مطالباتشان نادیده گرفته میشود، مشارکت اجتماعی کاهش مییابد و بیاعتمادی جای آن را میگیرد؛ وضعیتی که هزینههای آن، در نهایت متوجه کل شهر خواهد شد.
اکنون انتظار افکار عمومی از دستگاههای مربوطه ، نه وعدههای کلی و مبهم، بلکه اقداماتی روشن، فوری و قابل ارزیابی است. نصب چراغهای روشنایی در معابر، نامگذاری و ساماندهی کوچهها و ترمیم اصولی آسفالت خیابانها، حداقل اقداماتی است که میتواند بخشی از مشکلات سیم بالا را کاهش دهد و نشانهای از بازگشت مدیریت شهری به مسئولیتهای خود باشد.
سیم بالا، مانند هر محله دیگری در این شهر، حق دارد از حداقل امکانات شهری برخوردار باشد و نادیده گرفتن این حق، نهتنها نشانهای از ضعف مدیریت، بلکه جلوهای آشکار از تبعیض در ارائه خدمات شهری است؛ تبعیضی که ادامه آن، بیش از هر چیز، آینده اعتماد میان مردم و شهرداری را تهدید میکند.
وقتی شهر در تاریکی رها میشود
سؤال اصلی اینجاست که اگر مشکلاتی به این سادگی و بداهت، در یکی از محلات مرکزی یا برخوردار شهر رخ میداد، آیا باز هم با چنین سکوتی از سوی شهرداری مواجه میشد؟ نبود چراغهای روشنایی، کوچههای بینام و معابر فرسوده، مسائلی نیستند که نیاز به مطالعات بلندمدت یا بودجههای کلان داشته باشند؛ اینها ابتداییترین وظایف مدیریت شهریاند که نادیده گرفتنشان، بیش از هر چیز نشانه ضعف در اولویتبندی و فاصله گرفتن از واقعیت زندگی مردم است. شهرداری در سالهای اخیر بارها از «عدالت شهری» و «توزیع متوازن خدمات» سخن گفته، اما سیم بالا امروز آزمونی جدی برای سنجش این ادعاهاست. محلهای که نام کوچههایش هنوز روی نقشه شهر ننشسته و شبهایش در تاریکی میگذرد، چگونه میتواند سهمی برابر از خدمات شهری داشته باشد؟ وقتی نیروهای امدادی برای یافتن یک آدرس دچار سردرگمی میشوند، دیگر نمیتوان این وضعیت را یک نقص کوچک دانست؛ اینجا پای جان شهروندان در میان است.
ادامه این بیتوجهی، پیام روشنی برای ساکنان سیم بالا دارد: اینکه مطالباتشان در اولویت نیست و دیده نمیشود. چنین پیامی، ناخواسته حس تبعیض را تقویت میکند و شکاف میان مردم و مدیریت شهری را عمیقتر میسازد. مدیریت شهری اگر به دنبال حفظ سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی است، ناگزیر باید از پشت میزها فاصله بگیرد و با نگاهی میدانی، سیم بالا را همانگونه که هست ببیند؛ محلهای که نه امتیاز ویژه میخواهد و نه وعدههای پرطمطراق، بلکه فقط حق خود را مطالبه میکند.
محلهای که انگار روی نقشه نیست
ظاهراً محله سیم بالا هنوز بهطور رسمی وارد نقشه ذهنی مدیریت شهری نشده است؛ چرا که اگر وجود خارجی داشت، شبهایش اینقدر تاریک نمیماند و کوچههایش بینام و نشان رها نمیشد. شاید مشکل از مردم محله است که توقع دارند خیابان روشن باشد، آدرس داشته باشد و آسفالتش سالم بماند؛ توقعاتی که گویا در فهرست مطالبات «غیرضروری» مدیریت شهری طبقهبندی شدهاند.
اگر قرار است چراغهای روشنایی فقط در محلاتی نصب شوند که دیده میشوند و عکسهایشان برای بروشورها مناسب است، پس سیم بالا احتمالاً هنوز به آن حد از «قابلیت نمایش» نرسیده است. کوچههای بینام هم ظاهراً نوعی نوآوری در مدیریت شهریاند؛ روشی تازه برای آزمون حافظه نیروهای امدادی و سنجش شانس شهروندان در لحظات اضطراری. در این میان، چالههای خیابانها هم شاید بخشی از پروژههای نانوشته «آرامسازی ترافیک» باشند؛ پروژهای که هزینهاش نه از بودجه شهرداری، بلکه از جیب مردم پرداخت میشود.
سکوت شهرداری در برابر این همه گزارش، تصویر و مطالبه مردمی، چنان معنادار است که گویی بهترین پاسخ، نشنیدن است. انگار هرچه صدای اعتراض آرامتر و محترمانهتر باشد، احتمال بیپاسخماندنش بیشتر میشود. با این حساب، سیم بالا نمونهای موفق از محلهای است که ثابت کرده برای دیده نشدن، لازم نیست فریاد بزند؛ کافی است مطالبهگر باشد و صبور.
شاید وقت آن رسیده که مدیریت شهری پیش از آنکه سیم بالا را روی نقشه پروژهها و بودجهها بیاورد، دستکم روی نقشه شهر پیدا کند. چرا که محلهای که دیده نمیشود، نه تنها در تاریکی میماند، بلکه بهتدریج از حافظه تصمیمگیران هم حذف میشود؛ و این، پرهزینهترین شکل بیتوجهی است.