یادداشت به قلم/علی ذاکری_ سفالگری، هنری کهن به شمار می رود و آن به عنوان آینه تمدن‌ها یاد می شود، اما همین هنر در میناب با تهدیدی جدی مواجه شده است. کوزه سنتی «جهله»، نماد تاریخی و قدیمی ترین سفالینه میناب و هرمزگان، اکنون تنها توسط یک استادکار فعال باقی مانده است.

این یادداشت به بررسی اهمیت فرهنگی «جهله»، دلایل افول این صنعت ثبت‌شده ملی و ضرورت احیای فوری آن می‌پردازد.

سفالگری، به عنوان یکی از قدیمی‌ترین صنایع بشر، ریشه در نیاز اولیه انسان به نگهداری و پخت‌وپز دارد. این هنر نه تنها یک صنعت، بلکه بیانی از خلاقیت و فرهنگ هر ملت به شمار می آید و آثار سفالی و سرامیکی به منزله آینه‌ای هستند که فرهنگ و تمدن هر منطقه را به نمایش می‌گذارند.

از دوران نوسنگی و کشف خواص خاک رس برای شکل‌دهی به ظروف، تا دوران اسلامی و اوج‌گیری هنر لعاب‌کاری، سفالگری همواره همراه انسان بوده است.

در منطقه وسیع ایران، پیشینه سفالگری به دوره‌های پیش از تاریخ بازمی‌گردد، دوره‌هایی که انسان برای بقا، نیازمند ابزارهایی بود که بتواند غذا را ذخیره و آب را حمل کند و مواد غذایی را تحت حرارت قرار دهد.

با این وجود، پیشرفت‌های سریع زندگی مدرن، بسیاری از این گنجینه‌های ملموس را در معرض خطر قرار داده چرا که با ورود صنایع پلاستیکی ارزان‌قیمت، برخی فلزات و وسایل برقی خانگی، در عمل بازار مصرف این محصولات دستی و زمان‌بر را از بین برده و یا استفاده از آنها را کمرنگ کرده است. این افول، تنها محدود به اقتصاد نیست، بلکه به معنای از دست رفتن دانش فنی و زیبایی‌شناسی نهفته در ساخت این اشیا است.

در قلب نخلستان‌های میناب در استان هرمزگان، کوزه‌ای کروی شکل به نام «جهله» نفس‌های آخر را می‌کشد.

این کوزه، که وجه تمایز اصلی آن شکل خاص و دهانه تنگ آن است، روزگاری با خنک نگه داشتن آب و حفظ طعم شیره خرما، یار و یاور هر خانه‌ای در گرمای سوزان جنوب بود.

جهله، برخلاف کوزه‌های آب سنتی معمولی، بر پایه اصول تبخیر کار می‌کند و ساختار سفالی آن متخلخل است و هنگامی که آب درون جهله ریخته می‌شود، به آرامی از منافذ ریز پوسته سفال به بیرون نفوذ می‌کند و در محیط گرم و خشک جنوب ایران، این رطوبت سطحی به سرعت تبخیر می‌شود و بر اساس فرآیند تبخیر، انرژی حرارتی (گرمای نهان تبخیر) را از بدنه کوزه جذب می‌کند که در عمل، این فرآیند می‌تواند دمای آب را بین پنج تا 10 درجه سانتی‌گراد نسبت به دمای محیط پایین‌تر نگه دارد، که در اقلیم میناب و هرمزگان یک نعمت حیاتی محسوب می‌شود.

علاوه بر کاربرد خنک‌کنندگی آب، جهله نقش مهمی در حفظ طعم و مزه مواد غذایی داشت.

در نبود یخچال، شیره خرما که ماده غذایی اصلی منطقه بود، در جهله به خوبی نگهداری می‌شد و از فساد زودرس در امان می‌ماند.

 

«جهله» تنها یک ظرف نیست بلکه نمادی از هویت و تاریخ منطقه میناب است.

این میراث ملموس، نشان‌دهنده سازگاری هوشمندانه انسان با طبیعت خشن منطقه است و ثبت ملی این صنعت در سال ۹۱ با شماره ۷۵ در فهرست میراث معنوی کشور، گواهی بر اهمیت این میراث فرهنگی و لزوم حفاظت از آن به عنوان بخشی از هویت ملی ایران است.

تراژدی واقعی زمانی آشکار می‌شود که نگاهی به آمار فعالان این حوزه می‌اندازیم چرا که شهرستان میناب، با وجود داشتن جمعیتی بالغ بر ۲۲ هزار صنعتگر فعال در حوزه صنایع دستی متأسفانه تنها سه بازمانده در حوزه سفالگری و ساخت جهله دارد.

وخامت اوضاع به حدی است که از این سه استادکار، دو نفر به دلیل مشکلات جسمانی و کهولت سن، قادر به ادامه فعالیت نیستند و اکنون ساخت این کوزه ارزشمند و پیچیده به دست یک نفر سپرده شده است.

با نفوذ و ورود یخچال‌های خانگی به زندگی مردم و جایگزینی ظروف پلاستیکی و استیل و ارزان‌قیمت، تقاضا برای استفاده از جهله به شدت کاهش یافت و وضع به گونه ای شده که برای نسل جوان و امروزی، جهله یک شی تاریخی است نه یک وسیله کاربردی روزمره.

ساخت جهله فرآیند چند مرحله‌ای و بسیار زمان‌بر دارد که شامل آماده‌سازی و خمیر کردن خاک، چرخ‌کاری دقیق، خشک کردن کنترل‌شده و مرحله حساس پخت، که به دلیل نیاز به کوره‌های سنتی خاص، هزینه‌بر است. فقدان انگیزه در جوانان برای صرف سال‌ها زمان برای کسب مهارتی که بازده اقتصادی ندارد، باعث شده که دانش فنی به نسل بعد منتقل نشود.

از سویی هنرمندان باقی‌مانده با چالش‌های مالی متعددی دست و پنجه نرم می کنند، از تأمین هزینه‌های تولید تا نبود بازاری پایدار و قیمت‌گذاری عادلانه متناسب با زحمت کار.

این آمار تکان‌دهنده، زنگ هشداری جدی برای میراث فرهنگی هرمزگان است چون که از دست رفتن این دانش یعنی از دست رفتن فرمولی چند هزار ساله برای مدیریت حرارت و رطوبت در اقلیم گرم، که می‌تواند در طراحی‌های معماری نوین پایدار نیز کاربرد داشته باشد.

خطر انقراض «جهله» نشان‌دهنده شکاف عمیقی است که میان توسعه سریع شهری و حفظ دانش بومی ایجاد شده، بی شک اگر این میراث ثبت‌شده ملی از دست برود، برای هرمزگان و به ویژه میناب یک شکست فرهنگی غیرقابل جبران خواهد بود از این رو نهادهای متولی میراث فرهنگی و صنایع دستی باید حمایت خود را از آخرین بازماندگان این هنر به حداکثر برسانند.

اختصاص یارانه مستقیم یا قراردادهای خرید تضمینی برای تولیدات این هنرمندان می تواند باعث حفظ و تقویت انگیزه ادامه کار در آنها شود.

کمک به ایجاد یک کارگاه کوچک و مجهز که بتواند نیازهای پخت و نمایش محصول را فراهم کند، شاید با استفاده از کوره‌های کوچک‌تر و کم‌مصرف‌تر که مناسب تولید در مقیاس احیا باشند.

با توجه به سن بالای هنرمندان، تأمین اجتماعی و تسهیلات درمانی می‌تواند بار سنگینی را از دوش آن‌ها بردارد.

از انجایی که راه اصلی بقای جهله، انتقال دانش از طریق شاگردپروری است، به نظر می رسد ایجاد دوره‌های کارآموزی رسمی با حمایت مالی برای جذب حداقل پنج تا ۱۰ جوان علاقه‌مند به گونه‌ای که کارآموز در طول دوره، حقوقی ثابت دریافت کند تا کار و فعالیت در این حرفه برایش توجیه اقتصادی داشته باشد.

دانش ساخت جهله و انواع آن باید به صورت تصویری و مکتوب (با ذکر دقیق ترکیب مواد، زمان‌بندی چرخ‌کاری و الگوی پخت) مستندسازی شود و این کار باید توسط خود استاد و با نظارت متخصصان انجام پذیرد و فرمول سنتی خاک رس و نسبت آن به آب باید ثبت شود.

برای تضمین پایداری اقتصادی، باید تقاضا برای جهله زنده شود و این کار با آگاهی‌بخشی عمومی و بازاریابی مجدد امکان پذیر است.

معرفی مجدد ارزش تاریخی و کاربردی «جهله» به مردم محلی و گردشگران با تأکید بر ویژگی خنک‌کنندگی طبیعی آن (به عنوان جایگزین دوستدار محیط زیست برای یخچال‌های مصرف‌کننده انرژی)، استفاده از برندسازی «صنایع دستی ثبت ملی» برای ارائه جهله به عنوان سوغات فاخر و هنری در هتل‌ها و فروشگاه‌های صنایع دستی شهرهای بزرگ و فرودگاه‌ها، تشویق هنرمندان جوان به استفاده از فرم جهله در طراحی‌های مدرن‌تر نظیر چراغ‌های دکوراتیو یا گلدان‌های خاص، البته با حفظ هسته مرکزی تکنیک ساخت، پیشنهاداتی است که به عقیده نگارنده می تواند در حفظ دانش ساخت جهله موثر و کارساز شود.

اما در پایان باید گفت، فراموشی «جهله»، به معنای پاک شدن بخشی از حافظه تاریخی میناب است،حافظه‌ای که با خاک این منطقه عجین شده است.

برنامه ریزی و اقدام فوری برای حفظ آن، نه یک انتخاب، بلکه یک ضرورت فرهنگی است تا آخرین نفس‌های این میراث خاکی در نخلستان‌ها، به فریادی برای بقا تبدیل شود و به یاد داشته باشیم اگر امروز اقدامی نکنیم، فردا تنها خاطره‌ای از جهله این یادگار ارزشمند از تاریخ میناب خواهیم داشت.