محمدامین عالی پور احمدی، فعال رسانه‌ و مطبوعات

حادثه تلخ و تکان‌دهنده در بندر شهید رجایی، بندرعباس را در بهت و اندوهی عمیق فرو برد. در آن گرمای سنگین جنوبی، آتش نه‌فقط بر پیکر انسان‌ها افتاد، که قلب مردمی را سوزاند که سال‌هاست بندر برایشان خانه، نان و هویت است.

در آن لحظه‌ی نحس، صدای انفجار و شعله‌های سرکش، آرامش ساحل را درهم شکستند. بندری که همواره نشان تلاش و مقاومت مردمان جنوب بود، ناگهان صحنه‌ای از سوگ و ماتم شد. حادثه‌ای که فقط چند ثانیه طول کشید، اما اثرش تا سال‌ها بر جان این مردم خواهد ماند.

ما بندرعباسی‌ها با شنیدن خبر، انگار دلمان را در آتش دیدیم. جگرمان سوخت، اشک‌هایمان بی‌اجازه جاری شد، و دست‌هایمان در آسمان ماند برای دعا و امید. برخی چشم‌انتظار عزیزان، برخی عزادار، و همه‌ی ما غم‌دیده.

این حادثه، تنها یک اتفاق معمولی نبود؛ مرثیه‌ای بود برای کارگرانی که بی‌صدا می‌آمدند، کار می‌کردند، و حالا بی‌صدا رفتند. خون آن‌ها بر خاک بندر نریخت، که بر دل ما چکید؛ دل‌هایی که هنوز منتظرند از خواب این کابوس بیدار شوند.

بندر شهید رجایی برای ما فقط یک بندر نیست؛ قلب تپنده‌ی جنوب است، ریه‌ی اقتصاد، و روح مردمانی که با موج و مرجان خو گرفته‌اند. حالا این قلب زخمی‌ست، این ریه پر از دود، و این روح، ماتمزده.

در این میان، خانواده‌هایی هستند که شب را با اشک صبح کردند. کودکانی که دیگر پدر نخواهند دید. همسرانی که قاب عکس، تنها یادگار عشق‌شان شد. و مادری که هر روز به دریا چشم می‌دوزد، بی‌آنکه بازگشتی باشد.

به احترام جان‌باختگان، بندر باید سکوت کند، دمی بیاساید، و خاطره‌ی آن عزیزان را در دل موج‌ها جاودانه کند. باشد که یادشان چراغی باشد در دل تاریکی، و آرامششان، دعایی بر لبان هر دل‌دردمند.

امروز روز اندوه است، روز بغض‌های نشکسته، اشک‌های فروخورده، و یادهایی که در سینه‌ها زنده خواهند ماند. جنوب، سوگوار است؛ بندر، سیاه‌پوش؛ و مردم، هم‌دل و هم‌درد.

و ما بندرعباسی‌ها، با دلی سوخته، با چشمانی پر اشک، هنوز به دریا نگاه می‌کنیم. شاید موجی بیاید، خبری بیاورد، آرامشی ببخشد. اما تا آن روز، این اندوه با ماست، و یاد آن عزیزان، جاودانه خواهد ماند.