همزمان به هفته دفاع مقدس یک اثر فاخر که سراسر پر از نور ستاره‌ای درخشان شهرستان رودان بود رونمایی شد، کتاب « با موج ها جنگیدم» با خاطراتی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس روایت شهامت، شجاعت و فداکاری هایی است که حسن عباس زاده برای اولین بار به رشته تحریر در آورده است.
به گزارش دریای اندیشه از رودان، شهرستان رودان در دوران هشت سال دفاع مقدس شاهد دلاوری های فراوانی از فرزندان برومندش بود که در عین جوانی و نوجوانی از همه چیز خود گذشتند تا پای در میدان نبرد حق علیه باطل بگذارند واز کیان ایران عزیزشان با جان و دل دفاع کردند.
حضوری که سراسر رشادت و شهامت و از جان‌گذشتگی بود. و حالا پس از گذشته قریب به چهار دهه از آن روزها پر از افتخار یکی از رزمندگان جا مانده از قافله شهیدان با قلمی شیوا آن خاطرات جاودان را تحریر کرده است تا نسل جدید بدانند که چه کسانی از این دیار برایشان جانفشانی کرده است.
کتاب با موج های جنگیدم حاوی خاطرات ارزشمندی است که اگر چه بخشی از آن رشادت ها را بازگو می کنند اما با داستان سرایی نویسنده مخاطب را به قلمی صریح و توصیفی با کار بزرگ رزمندگانی آشنا می سازد که اغلب در عین حال که کم و سن و سال و نوجوانانی ۱۳، ۱۴ و یا ۱۵ ساله بودند اما با شجاعت فراوانی اسلحه بدست گرفتند و خود را آماده فداکاری های بزرگ کردند.
لشکر ۴۱ ثارالله که فرماندهی آن را سردار رشید اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی برعهده داشت محل دلاورمردی های اغلب این رزمندگان بوده است. جایی که عشق، احساس و از خود گذشتگی در هم می آمیخته تا صحنه هایی بوجود بیاید که نوجوانان امروزی کمتر توان باور آنها را داشته باشند.

کتابی که الگو های واقعی را معرفی می کند
این کتاب به نوجوانان و جوانانی رودانی به صراحت الگو های واقعی زندگی آنها را نشان می‌دهند تا مبدا آنها با حربه های دشمنان فریب خورده و الگوی های پوشالی و قهرمانان مصنوعی و سینمایی را جایگزین کنند. و جوانان نسل دهه ۸۰ و ۹۰ بدانند دشمن اگر رسانه های فعالی دارد دلش برای آنها نسوخته بلکه می خواهد راه فراموشی اسطوره هایشان را با تولیدات رسانه ای مبتذل و پوشالی در شبکه های ماهواره ای و مجازی یاد بدهد.

نوجوانی که رفیق اش در آغوشش آسمانی شد
نویسنده کتاب که خود هم در آغاز نوجوانی رخت رزمندگی بر تن کرده است روایتی جانسوز از فداکاری های جوانان بهشت جنوب دارد و در جای از کتاب اینگونه نگارش می کند: ساعت ۱۰ صبح، صدای گوش خراش تانک ها دشت مهران را به لرزه در آورد این بار تعداد تانک های بیش از مرحله قبل بود. با خودم گفتم مگر می شود در مقابل این همه تانک ایستادگی کرد؟ تیربار و کالیبرهای تانک دقیقا سطح بالای خاکریز مان را مورد هدف قرار می دادند به طوری که نمی شد به راحتی سرمان را از سطح خاکریز بالاتر بیاوریم. می دانستم که در پشت تانک ها نیروهای پیاده دشمن در حرکتند صدای فریادهای بی وقفه فرمانده خط برای روحیه دادن به رزمندگان لحظه ای قطح نمی شد. به دوستم فرزاد گفتم، لوله اسلحه را بالای خاکریز بگذاریم و تیراندازی کنیم تا مانع پیشروی نیروهای پیاده دشمن شویم، حجم آتش دشمن منطقه را تبدیل به جهنمی از آتش کرده بود.
گرمای سوزان هوای مرداد ماه شهر مهران در مقابل گرمای گلوله های توپ و تانک ها اثری بر ما نداشت. دوستم فرزاد جسورانه داشت به سمت نیروهای پیاده دشمن تیراندازی می کرد. لحظه به لحظه تانک ها فاصله خود را با خاکریز نزدیک تر می کردند. نبرد به نقطه اوج خود رسیده بود که گلوله ای به پیشانی دوستم اصابت کرد و از بالای خاکریز به سمت پایین پرتاب شد. سریع خود را به بالینش رساندم، خون پهنای صورتی را در بر گرفته بود، مانده بودم در آن همهمه و نبرد سخت چکار کنم با چفیه ام خون های صورتش را پاک کردم.
کار دیگری از دستم بر نمی آمد. لبخند زیبایی بر لبان دوستم نقش بسته بود چند نفر از همرزمانم که این صحنه را دیده بودند شتابان به کمک آمدند. شدت جراحت فرزاد آنقدر زیاد بود که کاری از هیچ کس بر نمی آمد. در آن لحظات غم عالم را روی سینه خود احساس کردم و فراموش کرده بودم که در حد فاصل چهارصد، پانصد متری دشمن قرار دارم. فرزاد تنهاییم گذاشته بود.

جای خالی خاطرات باعث شد دست به قلم شوم
این بخشی از روایت نوجوانی است که دوستش در آغوشش آسمانی می شود اما با اراده همچنان پای آرمان های انقلاب و امام اش سال ها می ایستد و می جنگند.
حسن عباس زاده در گفتگویی اختصاصی با دریای اندیشه می گوید: وقتی به عنوان راوی راهی راهیان نور می شدم می دیدم رزمندگان سایر استان ها با آثار متعدد در بین مردم شأن جاودان شده اند اما رزمندگان هرمزگان و رودان هیچ اثری برایشان نگارش نشده است، هیچ رد پایی از این رزمندگان به جا نمانده و این موجب شد تا به خود بیایم و دست به قلم شوم.
این تصمیم بسیار سخت بود چرا که هیچ گونه محتوایی در اختیار نداشتم و مرتب در مراسم های مختلف از جمله یادواره شهدای، یاد یاران ، شبی با شهدا در جاهای مختلف حضور پیدا می کردم تا شاید بتوانم ذهن آشفته خود را آرام کند و چرا که فکر میکردم تنها هستم و در سال ۹۶ به ذهنم رسید که تنها کسانی که می توانند یاری رسانم باشند خود شهدا هستند.

استعانت از شهدا قوت قلبم شد
وی ادامه داد: به گلزار شهدای رودان رفتم و از شهدا استعانت کمک کردم تا ذهن آشفته ام آرام شود. همان هم جرقه شد چرا که شهدا قدرت خاصی به من دادند و با اراده ای بسیار قوی پای در گود گذاشتم.
وی گفت: اما هیچ امکانات سمعی بصری برای جمع آوری خاطرات رزمندگان نداشتم خود بودم و چند برگ کاغذ و قلم ام، به هر حال همان ها برداشتم و رزمندگانی که می شناختم را لیست کردم به سراغشان رفتم و هرگز باور نمی کردم خاطراتشان کتاب شود. البته بسیاری از آنها راغب به بازگو کردن خاطرات نبودند اما با سختی و صحبت های فراوان بالاخره رضایتشان را گرفتم. به آن یقین بخشیدم که بعد از ما دیگر هیچ کسی نیست که نام این فداکاری ها را جای ثبت کند.

اگر خاطره نگویید فراموش می شوید
عباس زاده بیان داشت: به آنها تبیین کردم که اگر خاطرات بازگو نشود می تواند در ذهن آیندگان تحریف شود و شما در تاریخ ماندگار خواهید شد. حقیقتا تعداد زیادی از رزمندگان جلو آمدند. برای زمان و مکان مهم نبود و به آنها گفتم هر زمانی که بگویید برای ثبت خاطرات آماده ام.
وی با اشاره به گره گشایی های شهدا در این راه گفت: آن قوت قلبی که شهدا به من تزریق کرده بودند باعث شده بود زمان و سختی ها را درک نکنم و موفق شدم چیزی در حدود ۸۰ خاطره در این کتاب گردآوری کنم.
این نویسنده دفاع مقدس افزود: محتوای این کتاب خاطرات رزمندگان است که بطور مستقیم از کلام خود آنها نگارش شده و عیناً هیچ دخل و تصرفی در محتوا گفتگو ها نشده است اما تحقیقات بسیاری را در خصوص تاریخ ، مکان و شخصیت های خاطرات انجام دادم.
و یا اشاره به اینکه کدام خاطرات جذابیت بیشتری داشت، گفت: تمامی هشتاد خاطره برایم جذاب بود و همه آنها مرا به دنبال شان می کشاندند. اما به توجه به اینکه رودان بیش از ۲۵۰۰ رزمنده دارد تلاش بر این است که بتوانم در سال های آینده با ۸۰ تا ۱۰۰ رزمنده دیگر گفتگو کنم و خاطرتشان را جمع آوری و ثبت کنم. و این امیدواری را دارم که تا پایان سال این کار را انجام دهم و تا پایان سال ۱۴۰۵ جلد دوم کتاب را هم نگارش کنم‌.

نگارش خاطرات بهترین راه آشنایی جوانان با رشادت‌های دفاع مقدس است
وی تاکید کرد: قطعا بهترین راه برای آشنایی جوانان با رزمندگان دفاع مقدس نگارش همین خاطرات است تا نها بتوانند تا با آن دوران ارتباط بگیرند.وی در خصوص نامگذاری کتاب هم گفت: انتخاب اسم بسیار زمان برد، دوستان نام های مختلفی را پیشنهاد دادند اما در یکی از خاطرات یکی از رزمندگان با همین نام با موج ها جنگیدم و از سوی دیگر اکثر خاطرات را محور های عملیات آبی و خاکی بودند و بسیاری از رزمندگان هم از رودخانه مواج اروند عبور کردند و سال های با موج های خروشان آن جنگیدند باعث شد این نام را برگزینم.
وی در پایان با تقدیر فراوان از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس شهرستان رودان که همکاری صمیمانه ای تشکر می کنم و همین طور از دوستان بزرگوارم فریدون محمودی و همایون امیرزاده قدردانی میکنم و همچنین از عبدالرضا سالاری فرماندار سابق شهرستان رودان، موسی سالاری سرپرست سابق شهرداری رودان و اعضای شورای شهر رودان هم که در تامین منابع مالی چاپ کتاب تلاش کردند قدر دانی می کنم.