بود و نبود نان مردم راه به چالش می کشد
  • سرمقاله اختصاصی

  • اردیبهشت 25، 1401 - 04:36


بود و نبود نان مردم را به چالش می‌کشد

 

 

علی ستاری

 

به گزارش دریای اندیشه ؛قصه پر غصه گرانی‌ها و افزایش قیمت‌ها مسئله‌ای بوده است که همواره گریبان مردم این مرز و بوم را گرفته است مربوط به این دولت و آن دولت و این حکومت و آن حکومت هم ندارد از دوران حکومت‌های باستانی ایران که با بستن مالیات‌های سنگین به مردم هزینه کشورگشایی‌ها و ماجراجویی‌های خود را می‌پرداختند تا حکومت‌های مقتدر و مسلمان که خوانین را بر سر سفره مردم مسلط کرده بودند و قوت غالب مردم را به عنوان خراج به شکم حکومت می‌ریختند تا قاجار و پهلوی که انحصار قوت مردم را به دست اجنبی‌ها سپرده بودند و قحطی امان از مردم بریده بود تا جمهوری اسلامی ایران که مجبور بود برای جلوگیری از تجربه‌های تلخ تاریخی ضروریات مردم را با کوپن در اختیارشان قرار دهد چرا که در تاریخ این مرز و بوم همواره جریانی موازی با حاکمیت، دولت و مردم بر سر سفره‌ها حکمرانی می‌کنند و بود و نبود نان مردم را به چالش می‌کشد.

امروز هم که قرن چهاردهم میلادی را آغاز کرده‌ایم همان چالش‌ها هنوز هم پا برجا است و با دست‌فرمانی از مدیران عالی کشور می‌بینیم احتمالا در قرن پانزدهم شمسی نیز همین مشکلات باقی خواهد بود اما با این تفاوت که شاید در آن زمان دیگر هیچ‌گونه فرصتی از لحاظ منابع برای جبران گذشته وجود نداشته باشد.

بدون شک اگر بخواهیم نیازهای بدیهی بشر را دسته‌بندی کنیم آب و نان در صدر مهم‌ترین نیازهای انسانی قرار خواهد گرفت که با دیگر ملزومات رابطه‌ای لازم و ملزوم دارد به عنوان مثال سلامت، امنیت، مسکن، رفاه، آموزش و ... هم با به نان و آب مرتبط هستند یا هر دو به هم مرتبط هستند یعنی باید امنیتی باشد که نان و آبی در کشور تامین شود و در نقطه مقابل نیز باید نان و آب وجود داشته باشد که نیروی انسانی تامین امنیت شکل بگیرد بنابراین ابتدایی‌ترین نیازهای بشری در گرو تامین این مهم است همچنانکه در انسان‌های اولیه نیز شاهد بودیم که تا زمانی مشکل خوراک انسان نخستین حل نشده بود مشکل امنیت، فرهنگ، اجتماعی شدن، رفاه، سلامت و ... آن نیز پا برجا بود اما به محض اینکه بشر نخستین، راه تامین غذای پایدار و امن را با اتکا به کشاورزی یادگرفت خود را از غارها به دشت‌ها و حاشیه رودخانه‌ها کشاند و اجتماعی قوی را شکل داد که دیگر در آن نیازی به پنهان شدن از بیم حیوانات وحشی نبود بلکه قدرت بشر اجتماعی به حدی بالارفت که حیوانات وحشی بایست از آن‌ها خود را پنهان می‌کردند.

اگر بخواهیم بهترین نوع حکومت‌ داری اسلامی را در زمان امیرالمؤمنین علی علیه السلام متصور شویم خواهیم دید که عادل‌ترین حاکم اسلامی در گزارشی که از حکومت خود به مردم می‌دهد می‌فرمایند: -بحارالانوار، ج40، ص327.

به این معنا که همه مردم کوفه از رفاه برخوردار گردیدند؛ چون پایین ترین آنها (یعنی فقیرترین افراد جامعه) نان گندم می خورد و سرپناه مناسب دارند و از آب سالم فرات می‌نوشد».

در این کلام مولی‌الموحدین امیرالمؤمنین علی علیه السلام، سه موضوع به عنوان مصداق بهره مندی از حق معاش یا رفاه اولیه مطرح شده: 1. نان گندم (خوراک)؛ 2. سرپناه (منزل مسکونی)؛ 3. آب سالم. 

بنابراین وظیفه هر حکومت اسلامی در اولین گام این است خوراک مردم را ارتقا دهد همانطور که حکومت امیرالمومنین قوت غالب مردم از جو به گندم ارتقا داد؛ مشکل سرپناه یعنی مسکن مردم را حل کند و سطح کیفیت و برخورداری آن‌ها را از آب افزایش دهد.

مسئله‌ای که مورد بحث ما در این مجال تکلیف اول حاکمیت یعنی تامین نان مردم است.

بدون شک اولین گام برای ایجاد هر قحطی بزرگ و خانمان‌سوزی کمبود و یا کمیاب شدن گندم، به تبع آن کمبود یا گران‌شدن آرد و به تبع آن کمتر شدن یا ناتوانی جامعه در تامین نان مردم است که موجب می‌شود مشکلات بزرگتر برای جامعه پدید آید چنانچه می‌بینیم خداوند تبارک و تعالی 9 بار در قرآن کریم گندم و فرآورده‌های این محصول را مورد اشاره قرار داده است و خداوند برای نجات مردم مصر و ملل اطراف آن امر کرد گندم بکارند و گندم ذخیره کنند و دیدیم که تاثیر آن بقای حیات بشر چگونه بود.

قحطی در تاریخ ایران دلایل مختلفی دارد از جمله دلایل طبیعی، اجتماعی و سیاسی، کاهش یا حتی سیلابی شدن وضع نزولات جوی، سرمای بیش از حد، بیماری‌های همه‌گیر انسانی و حیوانی، هجوم ملخ‌ها و شیوع آفت‌های گیاهی، جنگ و محاصره، بی‌ثباتی سیاسی، بی‌کفایتی، سوء سیاست و فساد عمال حکومت، حاکمیت استبداد و فقدان اعتماد و همدلی بین مردم و حاکمان، احتکار، اوضاع نابسامان راه‌ها، تحمیل‌های حاکمان و مظالم اربابان و مالکان، اعمال خشونت و سخت‌گیری بی‌مورد در مقابله با قحطی و فتنه‌جویی‌های سیاسی دلایل تاریخی و اجتماعی قحطی در کشورمان بوده است.

به گفته نسوی بعد از حمله مغول و در زمان قحطی «از حدود بلخ تا حدود دامغان، یک سال پیوسته خلق گوشت آدمی، سگ و گربه می‌خوردند؛ چرا که عمال چنگیزخان جمله انبارها را سوزانده بودند». 

همچنین بنا به روایت مورخان بعد از حمله افغان‌ها به اصفهان در زمان سلطنت شاه سلطان حسین صفوی قحطی بسیار شدیدی در اصفهان به وجود آمد که بعضی از عوامل جانبی از قبیل احتکار، ناتوانی و سوء سیاست مقامات دیوانی، فساد و خیانت بعضی از درباریان و اطرافیان شاه سلطان حسین در شدت بخشیدن به این قحطی بی‌تاثیر نبود.

قحطی بزرگ ایران (۱۲۵۰-۱۲۴۹ هجری شمسی)،(۱۲۸۸-۱۲۸۷ هجری قمری)، (۱۸۷۰ تا ۱۸۷۱ میلادی) در زمان حکومت ناصرالدین شاه قاجار رخ داده و باعث تلفات جانی فراوانی در ایران گردید. طبق برآوردها حدود یک دهم جمعیت ایران در این سال‌ها از گرسنگی مردند.

در خاطرات عبدالله مستوفی آمده‌است: «در سال ۱۲۸۸، سال قحطی عمومی ایران است از یکی دو سال پیش کم‌بارانی شروع و گرانی و تنگی خواربار خودنمائی می‌کرد ولی در زمستان سال ۱۲۸۷ باران هیچ نبارید و مایه‌های سنواتی هم تمام شده بود، قیمت نان که در اوائل ۱۲۸۷ بیش از یک من شش هفت شاهی نبود به مرور ترقی کرده در این وقت به یک من یک قران رسید. مردم پایتخت این اشعار را ساخته به‌طور تصنیف می‌خواندند: شاه کج‌کلا، رفته کربلا گشته بی‌بلا، نان شده گران، یک من یک قران یک من یک قران، ما شدیم اسیر، از دست وزیر از دست وزیر.»

افغانی شیعه مذهبی اوضاع قم را در این روزگار چنین به تصویر می‌کشد: «جزئیات سفر قم دلخراش و مناظر دیده شده وحشتناک بود. اجساد مردگان جاده‌ها را پوشانده و هوا را با تعفن ناشی از گندیدن آنها مسموم می‌کرد. سرای‌ها از افراد در حال احتضار، که شیون و رنج‌های آن‌ها مناظر غیرقابل وصفی را به وجود آورده، پر بود. دهات خالی و خاموش، همانند خانه ارواح، توسط دسته‌هایی از سگ‌ها، که با زنده‌ها برای تصاحب مرده‌ها مبارزه می‌کردند، مورد تهاجم قرار گرفته بود.» 

بنابر بررسی‌هایی که در روایت‌های تاریخی از قحطی بزرگ ایران در دوران ناصری انجام دادیم چند عامل اصلی را برای این قحطی برداشت کردیم، اولین عامل که یک عامل طبیعی است خشکسالی است مسئله‌ای به هر حال وظیفه حاکمیت است که همه‌ساله تمهیداتی برای آن اندیشه کنند، دومین عامل بی‌کفایتی مسئولان و حاکمان، سومین عامل عدم توازن در کشت محصولات کشاورزی و عامل نهایی احتکار بود.

پروفسور شوکا اوکازاکی محقق ژاپنی در پژوهش خود درباره قحطی بزرگ سال ۱۲۸۸ قمری در ایران تحلیل می‌کند: «بعد از دو سال خشکسالی، در زمستان ۱۲۸۸ قمری باران و برف فراوانی آمد که حاصل خوبی را برای سال بعد نوید می‌داد. این بود که حدود مرداد، یک ماه پیش از فصل درو، غله بسیار در بازار عرضه شد. سنت جان که در آن ماه از شهر قم می‌گذشت قطارهای بی‌شمار شتر را دید که گندم و جو محصول سال پیش را از منطقه‌ای حاصلخیز در نزدیک همدان به تهران می‌برد .

او همچنین می‌گوید که صاحبان غله در همه جا موجودی خود را عرضه کرده بودند . از همه این شواهد برمی‌آید که در دوره قحطی هم، در مناطق غله‌خیز کشور ذخیره غله کافی وجود داشت و بالا رفتن غیر عادی قیمت گندم و کمبودهای ناشی از آن که به مرگ و میر مردم از گرسنگی و به آدم‌خواری کشید فقط نتیجه قحطی نبود و این قحط و غلا به طور مصنوعی و با احتکار و اسباب‌چینی به وجود آمد. اگر دولت و مقامات محلی تدابیر درست اتخاذ می‌کردند آسیب خشکسالی را می‌شد به حداقل رساند».بنابراین دیدیدم که احتکار بی‌رحمانه سودجویان در کنار عوامل دیگر چه بلایی را سر ملت ایران در قرن دوازدهم آورد در حالی که اگر حاکمیت به مبارزه با این امر می‌پرداخت خیلی از انسان‌های بی‌گناهی که از گرسنگی تلف شدند زده می‌ماندند و در این دوره بود که واردات آرد از روسیه به ایران آغاز شد.

عدم توازن یا خودکفایی در کشت محصول استراتژیکی مانند گندم و ادامه این غفلت استراتژیک حداقل در در ۱۰۰ سال گذشته بیم این را قوت می‌دهد که اگر همین رویه ادامه داشته باشد در قرن‌های آینده نیز تاریخ تکرار شود چرا که جنگ بین روسیه و اوکراین به خوبی این بیم را تقویت کرد از آنجا که تبدیل شدن این جنگ به یک جنگ جهانی و افزایش بیش از این قیمت جهانی گندم قطعا می‌توانست فصل جدیدی از قحطی را در ایران ایجاد کند.

چنانچه نوشته‌های هانری رنه جهانگرد فرانسوی که در اواخر سلطنت مظفرالدین شاه به ایران آمده است، گواه این موضوع است چرا که او می‌گوید «بلای قحطی غالبا از عدم نظم و ترتیب زراعی تولید می‌شود . زارع باید زیاد کار کند و سود کمی از دسترنج خود ببرد. تقریبا هشت‌دهم حاصلی که به عمل می‌آورد به مالک تعلق می‌گیرد و دهقان مجبور است به سختی و قناعت امرار معاش کند.»

بنابراین توسعه کشاورزی آن هم در حوزه محصولات استراتژیک راه تامین امنیت پایدار غذایی کشور است.

رهبر معظم انقلاب در این باره می‌فرمایند: امروز کشور ما - که مورد سوءنیت و کینه‌ورزی قلدرهای دنیاست؛ علت این کینه‌ورزی هم این است که این کشور حاضر نیست زیر بار قلدری قلدرها برود - بیش از همیشه به امنیت غذایی احتیاج دارد، تا برای نانش، برای خوراک روزمره‌اش، برای روغنش، برای گوشتش محتاج کشورهای دیگر نباشد؛ محتاج کسانی که میتوانند در مقابل این عطیه، شرف او را مطالبه کنند، نباشد؛ امنیت غذایی برای کشور ما خیلی مهم است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در سخنان ابتدای سال خود در آغاز سال 1401 نکات مهمی را مورد تذکر قرار دادند که لازم است دولتمردان آن را مورد توجه قرار دهند.

((کشورمان در محصولات پایه غذایی باید به امنیت لازم و خودکفایی کافی دست یابد؛ باید در مورد گندم و خوراک دام و ذرت و جو و مواد اصلی تولید روغن، به خودکفایی برسیم.

در سراسر کشور دشت‌های حاصلخیز داریم که باید روی اینها کار شود؛ چند سال قبل در مورد خوزستان اقدامی را تشویق کردم که مقداری در آنجا و گیلان و سیستان انجام شد، ‌هرچند آن مقداری که خواسته بودیم، عمل نشد،‌ اما اقدام خوبی بود.- ما در نان اسراف می‌کنیم و دور ریخته می‌شود. مردم بدانند که متاسفانه بخش کشاورزی ما جزء وابسته‌ترین بخش‌ها به واردات است که حتما این باید تعدیل شود و مبارزه با این وابستگی هم کار سختی است؛ چون عده‌ای از این واردات محصولات کشاورزی منافع بزرگی دارند و می‌ایستند و از عناصری هم رد داخل وزارت و دستگاههای دولتی استفاده می‌کنند، ‌لذا کار سختی است، ولی باید انجام شود.))