دستان کوچک او هدف های بزرگی را دنبال میکند، راهی که در سنین خردسالی به کار در خیابان ها و در بین دلال ها ختم می شود، سرنوشتش را دچار ترید خواهد کرد.
به گزارش دریای اندیشه؛از گوشه و کنار اخبار رسمی و مشاوران روانشناس شعار های زیادی با عنوان حمایت از کودکان کار به گوش می رسد ، اما آنچه امروز هر انساندوستی را آزرده خاطر میکند ، دیدن کودکان با دستان خالی در کوچه خیابان ها یا بازار برای کار سخت وحقوق اندک است.
محسن که نمی خواهد عکسش را منتشر و دیگران به او ترحم کنند ، می گوید ، دوازده سال سن دارم ، درسم را تا اندازه ای که ضرب و تقسیم بدانم ادامه دادم .
او در شب بازار بندرعباس که مخصوص دست فروشان است. اسباب بازی های ارزان قیمت خود را می فروشد و هزینه یک خانواده پنج نفره را به گفته خود در اندازه بخور و نمیر در می اورد.
محسن نه ماسکی دارد و نه از ویروس کرونا زیاد مطلع است ، تعبیر او از کرونا سختی های است که جلوی کاسبی اش را گرفته و کرونا را مانند ماموران سد معبر می بیند، که گهگاهی بساطش را جمع می کنند.
وقتی از زندگی حرفی به میان می آمد چشمانش برق می زند و قدم هایش را محکم می کرد و برایم از شغل جدیدی که دیگر دوستانش به خاطر کرونا مجبور به روی اوردن ان شده اند تعریف میکند.
او می گوید من و هم سن و سال هایم آرزو داریم که مغازه دار شویم و بدون استرس کاسبی کنیم، اما همین کرونا یکسال است که گذران زندگی را برایم سخت کرده است.
محسن می گوید بعداز کسادی بازار بسیاری از بچه هایی که با من بساط دستفروشی داشتند ، حال به جمع اوری ضایعات در میان زباله ها وکوچه خیابان ها روی اورده اند.
وی می گوید: همه بچه ها یی که به اینکار روی آورده اند ، روز و شب با داشتن گونی بر پشت در میان زباله های خانگی و خیابان ها مواد بازیافتی را جمع می کنند و می فروشند.
محسن میگوید از سر کنجکاوی و بیکاری در دوران تعطیلی های کرونایی یکبار همراه دوستانم رفتم و گونی خود را بعد از 7 ساعت زباله گردی پر از مواد پلاستیکی کردم ، خیلی خسته بودم ، بدنم بوی بد زباله های خانگی می داد و به شدت ناراحت بودم، وقتی مواد را به درب خانه خریدار بردم ، تنها بیست هزار تومن به من داد ومن از ان روز دیگر ادامه ندادم.
او می گوید محیطی که در ان قرار گرفتم پر از ادم بزرگ هایی بود که برای زباله های پلاستیکی و قوطی های نوشابه رو به روی خانه های تیمی زباله تفکیک کنی صف کشیده اند و دوستانم که هر روز از سر ناچاری در این فضای نا امن کار می کنند ،گاهی مورد خشم معتادین بزرگتر از خود قرار می گیرند.
چشمان پر از اشک محسن و دست های ضمخت اون نشانی از نوجوانی نداشت و هر چه بیشتر به او خیره می شوی ، بیشتر دلت می گیرد ، دوس داری کار کنی اما چگونه و کجا...
برای درک بهتر حال بچه هایی که از ناچاری گرفتار معضلات اجتماعی شد ه اند پس از گفتگو محسن ،با مصیب کودکی که به زباله جمع کردن روی اورده بود همراه شدم.
مصیب کم سن تر از بقیه بچه های کاری است که ملاقات کردم ، او ۱۰ سال سن دارد؛ تعریف او از درامد و زندگی رنگ و بوی عجیب دارد.
او هر روز در ساعات خلوتی شهر با دیگر دوستانش در حالی که درس را به خاطر مشکلات مادی رها کرده به خیابان گردی مشغول است و برای اندکی گذران زندگی در میان سطل های زباله پول را جستجو می کند.
مصیب می گوید روزی ده کیلو بطری های اب معدنی و قوطی نوشابه را از میان اشغال های مردم جدا می کنم و در قبال ان نهایت روزی سی هزار تومن پول دریافت می کنم ، این کار کفاف زندگی ام را نمی دهد و با آن فقط مقداری نان برای خانه می گیرم.
دیدن دور دور های این کودکان در میان شب گردی های بسیاری از مردم که آن را با استوری و لایوهای داشبوردی باب شده ، پنهان مانده و دغدغه سین های مجازی در لابه لای زرق و برق های شهر تجاری بندرعباس صدای یاری رسانی به این کودکان را کم کرده است .
مصیب بعد از ساعت ها زباله گردی به درب خانه های خریداران زباله می رود ، پشت او به خاطر گرانی گونی روی دوشش کمی خمیده و دستانش زخم شده است.
او می گوید اگر بتوانم بیشتر زباله جمع کنم پول بیشتری نصیبم می شود ، و از در آمدش یه گاری چهار چرخ خریده و فشار کارم کمتر میشود.
رویا و اینده کودکانی چون محسن و مصیب رنگ باخته و از خاکستری به سمت سیاه رفته، سازمان های حامی تنها با ریپورتاژ سخن های تکراری سعی در حفظ اشتغال خود دارند ، چیزی در عمل مشاهده نمی شود.
آنچه از همراهی این کودکان دستت می اید رهایی و بی توجهی به قشر آسیب پذیر جامعه است .
بندرعباس بزرگترین شهر تجاری ایران با وجود صنایع درامد زا این روزها شاهد کودکان زباله گرد شده ، معضلی که در آینده ای نه چندان دور گریبان گیر بسیاری از جنایت های ناخواسته اجتماعی خواهد شد.
زنگ هشدار ساده انگاری این موضوع دیر زمانی که به صدا در امده ، بهتر است که متولیان و دایه داران حقوقی که ادعای حمایت از جامعه را دارند دست به کار شده و به جای بزرگ کردن محل نگهداری سگ ها و خرها که نگرانشان کرده ، سر از زیر برف بیرون اورده و در مرحله نخست جایی برای پرورش و اموزش هم نوعان خود انجام دهند.
امید است که مدیران ارشد استانی با همکاری صنایع در آمد زای غرب هرمزگان با در نظر گرفتن ۲ درصد از سودی که روزانه روانه صندوق های کشوری میشود جایی برای نگهداری وحمایت از این کودکان ایجاد کرده و امید و پویایی را به زندگی انها بر گردانند .
دیدن کودکان زباله به دوش در شرایط بحران کرونا آن هم با فعال بودن تجارت این استان زیبنده ی شهری به خون گرمی بندرعباس نیست