دریای اندیشه

به قلم‌عبدالحسین اسدپور خبرنگار دریای اندیشه  از بندرلنگه؛

 به یاد سردار دلها جاج قاسم سلیمانی که جان در راه آزادی واستقلال کشور داد،شاید آین آخرین کلمات من باشد که به سوی تومی فرستم ، شاید این آخرین باری باشد که احساسات خودرا در آغوش رودخانه ها می اندازم . شاید ساعتها -حتی ساعتهای شماطه دار -نشان ندهد . شاید هیچ گنجشکی خرده نانها ی مرا نخورد . شاید هیچ دریایی‌ دیگر به سمت من موج نزد .شاید من نباشم . شاید تو باشی وحوصله نباشد .شاید دفترها الکن بشوند، این روز ها خوب است .

این روز هایی که پر از توست ونام تو که در گوشه های ایران بر سرزبان ها ست ، این روزها یی که پر از کبوتر ومهتاب است ومی شود نام تورا روی ابرها وابریشم ها نوشت . این روزها یی که سنگها هم به احترام تو تکان می خورند ومهربان می کنند ، آنجا را ببین !کسی آن سوی من ایستاده است ، کسی منتظر این روح بزرگ توست . کسی منتظر است تا من نام تورا در اتاق کوچکم منتشر کنم وبعد دست مرا بگیرد وبه نا کجا ببرد ؛اری من می خواهم در آخرین لحظه های زندگیم ، در نام زیبای توغرق بشوم، این همه کلمه وقتی از تونگویند به چه کارمی آیند؟نام خوب تو مرا ار تمام پلها عبور می دهد ، آنجا را ببین !فرشته ای بالای سرم ایستاده است ونوک بالهایش موهای تب کرده مرا نوازش می کند ، زبانم متوقف شده است ، من نمی توانم نام تورا به یاد بیاورم ، اتاقم در آن شب مه آلودگم می شود ، پنچره ها از دیوار دل می کنند وبه سوی بالا می روند انگار مرا به زمین بسته اند . وفرشته همچنان نگاهم می کند ، افسوس زبانم تورا فراموش کرده است ، نام تورا از انگشتهایم می پرسم ، هیچ کدام یاریم نمی کنند ، زبانم تلخ شده است ، زمان دیگر تلخ شده است ، نزدیک است بدون یاد تو بمیرم ، فرشته منتظر است به ناگاه در باز می شود ، پر از نور می شود ، سلام می کنم ونام تو برزبانم جاری می شود ، صدایی از دور می گوید ((به خاطر اینکه هیچ گاه دل کسی را نسوزاندی ، جای تو در بهشت است وتوجاوید شدی ای حاجی قاسم سلیمانی وتا ابد نام نیک تو در دل هاایران زمین خواهد ماند یاد تو گرامی باد...