تقویم بدون تعطیلی مدافعان سلامت
گزارشی از حالوروز کادر درمان که بدون مرخصی و استراحت به تلاش شبانه روزی در روزگار کرونایی ادامه دادند.
ماه ها گذشت؛ ماه ها از روزی که بسیج شدند تا مراقب مبتلایان به یک بیماری ناشناخته و بدون پروتکل درمانی باشند؛ پرستاری برای زنده نگهداشتن بیماران بدحالی که روز به روز تنفسشان سخت تر می شد و دیدن ملافه سفید روی صورت زنان و مردان جوانی که بیرون از بیمارستان زندگی عادی داشتند. آن همه بیمار را مراقبت کردند و آن همه مرگ دیدند اما هنوز هم این شرایط برایشان غیرعادی و دردناک است.
بعد از ماه ها حضور بیماران و دیدن اشکال مختلف درگیری هایشان و بهبود یا فوت عده ای حالا تجربه های فراوانی دارند. تجربه امروز ، نتیجه ترس های ماه های اول همه گیری است که قدرت پرستاری حرفه ای تر را به آنان می دهد. در گزارش امروز از مشکلات و خاطرات تعدادی از پرستاران بخش ویژه یا آی سی یوی سخن می گوییم.
ابتدای شیوع ترس تنها حسی بود که همه کادر درمان داشتند
همه تخت های بیمارستان پر از بیمار بود. هم آی سی یو، هم سی سی یو که آن را تبدیل به آی سی یو کرده اند و هم بخش دیگر که «بخش کرونا» نام داشت و بیماران با شرایط بهتر را در آن نگهداری می شود. با پرستارانی که در آی سی یو مشغول مراقبت اند بودند حتی نمی شود صحبت کرد. هم به این دلیل که هرکدام مسئولیت چندبیمار را دارند و نمی توانند رهایشان کنند و هم به این دلیل که لباس های مخصوصی پوشیده اند که بیرون آمدن از بخش با آن لباس ها، امکان انتقال بیماری به دیگران را افزایش می دهد.
دیگران از اخلاق خوب و پرستاری دلسوزانه اش تعریف می کنند.یکی از پرستاران بیمارستان بندرعباس می گوید:از همان اوایل شیوع کرونا پرستار بخش آی سی یو بوده است تا همین امروز. از ترس های روزهای اول می گوید که به جان همه کادر درمان افتاده بود: اوایل هم ما ترسیده بودیم، هم بیماران. نه اطلاعاتی درباره بیماری داشتیم، نه روش درمان را می دانستیم. به تدریج براساس تجربه ترسمان کمتر شد اما تغییر علائم یا افزایش نگران کننده بیماران، دوباره ما را ترسانده است.در هر دوره اوج بیماری، تخت ها جایی برای بیمار جدید نداشتند. در آغاز سال جدید هم پس از گذشت زمستانی نسبتا آرام، دوباره تعداد مبتلایان به طرز وحشتناکی افزایش پیدا کرده است.
وی ادامه می دهد: در دوره های قبل، بیمار در طول 7 تا 10 روز به شرایط بحرانی می رسید اما در این موج باوجود جهش ویروس و تغییر آن، بیمار در مدت 24 ساعت همان وضعیت را طی می کند. دوباره از این بیماری می ترسیم، چون شدت بیماران بدحال خیلی بیشتر است.
از اسفند 98 تا امروز مرخصی نرفته، چون تعداد بیماران تمامی نداشته است. گلایه اش از فرسودگی و استهلاک جسمی و روحی پرستاران است: روزهای اول اسم ما مدافع سلامت بود و قهرمان، اما کم کم فراموش شدیم. با همه شیفت های شبانه، روزانه و تداوم کار، نه تنها مرخصی نگرفتیم، بلکه اضافه کار هم ماندیم. نیروی دیگری جایگزین ما نمی شود؛ چون کروناکار ندارند. در مقابلِ همه این سختی ها در بحرانی ترین شرایط، حق کار در بخش کرونا، ماهیانه مبلغ کمی بود که با خطر و فشار کاری آن همخوانی ندارد.
خبرمرگ دادن سخت ترین کار است
یکی دیگر از پرستاران از آن همکاران شلوغ و خنده روی است که هر اداره و سازمانی به حضورش نیاز دارد، به ویژه در محیط پراسترس بیمارستان و شرایط سخت کرونا. قبل از شیوع کرونا هم در آی سی یو شاغل بوده و با وضعیت بیماران ویژه ناآشنا نبوده اما از زمان کووید، سختی های بیشتری را دیده است: بعضی ها دیسترس شدید تنفسی دارند اما مرگ و میرها غم انگیزترین اتفاق بوده اند؛ سخت است دیدن اینکه از جوان نوزده ساله تا میان سال و سالمند مقابل چشمان ما جان می دهند.میان شوخی با همکارانش چهره اش را غم می گیرد: کارکردن در بخش آی سی یو یعنی هرلحظه، خطر مرگ یک بیمار و ما این را می دانیم و سعی می کنیم بیماران را کنترل کنیم اما بازگرداندن سلامتی فرد مبتلا به کرونای بدحال، از علم و توان ما خارج است. با اینکه مدت ها پرستار اورژانس 115 و بیمارستان بوده ام، هنوز هم سخت است خبر فوت یک مادر یا پدر را به خانواده اش بدهم.
به گفته او ترس از شیوع کرونا باعث شده است عده ای از پرستاران همان ابتدا درخواست انتقال به بیمارستان دیگری را داده یا برخی استعفا بدهند.
وقتی ابتلا زیاد بودکرونا گرفت
سی ساله است و پرستار بخش کوویدکه در آن، از بیمارانی که حال بهتری دارند، مراقبت می شود. شخصیت آرام تری دارد که شاید برای یک پرستار بخش بیماران خاص، ویژگی و خصلتی ضروری باشد. فروردین پارسال وقتی دانش چندانی درباره بیماری نبود، به کرونا مبتلا شد اما نجات پیداکرد. می گوید خودش و بقیه همکارانش دو دوز واکسن را تزریق کرده اند و حالا نگرانی کمتری دارند: از اینکه در بخش مبتلایان به کرونا بودم نمی ترسیدم اما این شغل اجازه نمی داد با خانواده و فامیل در ارتباط باشیم. در همه این مدت، خیلی کم فامیل را دیدم اما با واکسن اوضاع بهترشده.
بعضی ها مرگ را دیدند
بخش کووید دیگری هم بود که مسئولیت مراقبت از بیمارانی را دارد که در بدو ورود علائم شدید نشان نداده اند. بیمارانی با درگیری ریه را شناسایی و سعی می کنند از پیشرفت بیماری پیشگیری کنند. هر روز کارکردن در این بخش برای جوان یک تجربه جدید است. او وضعیت بستری های بخش را این طور شرح می دهد: بیماران لحظات بحرانی سختی دارند؛ گاهی می گویند ما مرگ را جلو چشممان می بینیم و امیدی به دیدن صبح نداریم. افتخار ما این است که در چنین لحظاتی، مانند اعضای خانواده کنارشان باشیم و به آن ها امید بدهیم.
علت افزایش مبتلایان یا حال وخیمشان را بعد از رعایت نکردن پروتکل ها، مراجعه دیرهنگام به بیمارستان می داند و اضافه می کند: برخی به خاطر ترس از محیط بیمارستان در خانه می مانند یا خوددرمانی می کنند؛ این کار باعث ازدست رفتن زمان می شود و هنگامی بستری می شوند که ریه ها 90درصد درگیری دارد و عملا بیمار در حال احتضار است.
از پوشش بسیار سخت و گرم و شیفت های طولانی بخش ها در زمان اوج شیوع گفت، از عوارض پوشیدن مداوم ماسک و شیلد و استرس مداوم که حالا هم او را دچار سردردهای مداوم کرده است و هم کاهش وزن. بار مسئولیت ها هم خیلی سنگین است: هر پرستار در بخش، مسئول چند بیمار بود و به محض خالی شدن یک تخت، بیمار بعدی جایگزین می شود و این یعنی یک لحظه استراحت نداشتیم.
حضور در جبهه یک جنگ ناشناخته
یکی دیگر از مدافعان سلامت از تعداد تخت هایی می گوید که در دوره های مختلف اوج کرونا به بیماران اختصاص پیدا میکرد میگفت: به دلیل افزایش تعداد بیماران علاوه بر استفاده از بخش آی سی یو، مجبور شدیم بیماران بخش های آی سی یو را به بیمارستان های دیگر منتقل کرده و آن را برای بیماران کووید تجهیز کنیم.
تعبیر او از شیوع کرونا «جنگ» است: هیچ وقت روزهای سخت اسفند 98 را فراموش نمی کنیم. ما وارد میدان جنگی شده بودیم که هیچ تجربه ای از آن نداشتیم. حالا با گذشت بیش از یکسال میدانید خستگی ما از کجاست؛ اینکه با همه تلاش های شبانه روزیمان، بسیاری از افراد بیرون از بیمارستان به رعایت پروتکل ها بی توجه اند.
خسته نیستند، فرسوده شدند
همه کادر درمان از رعایت نشدن پروتکل های بهداشتی ازسوی شهروندان گله دارند: با گذشت چندماه و درحالی که این همه مرگ و میر دیده ایم، هنوز برخی از مردم پروتکل ها را رعایت نمی کنند. چندروز پیش ازدحام 30 تا 40 نفری را در مقابل یک آبمیوه فروشی دیدم و افسوس خوردم.درمان بیماران را وظیفه کادر درمان می دانیم نه رعایت خودمان.
باید به جای «خستگی» بنویسم «فرسودگی» و تأکید کنیم: اینکه وقت میگذارند و تلاش میکنند اما بیماران بهبودی پیدا نمیکند یا تعداد بیماران همچنان در حال افزایش باشد، باعث فرسودگی آنها میشود نه خستگی.