نوشتن یک جور حرف زدنه و حرف  زدن هم نوعی از نوشتن،اگر در این  روزگار، پر از تحریمو ، چرند و پرند استعمارگران  وبکش بکشه استبدادانه کودک کشانه، ازیکسو و از سویی  افزایش  نرخ ارز و تورم و شاخص فلاکت تا کم ارزش شدن یارانه؛ حرف نزنیم دلمون میپوسه و اگر ننویسیم از غصه دق میکنیم و به زعم مرحوم دهخدای خودمان، در چرند و پرندش، باید گه گاهی نشخوار کرد چون نشخوار ما آدمها حرف زدنه"و اگر به زعم خودم  نوشتن را نوعی حرف زدن فرض بگیرم پس نوشتن هم،  نشخوار آدمهاست!
به هر حال همین نشخوارکردن از نوع نوشتن،چنانچه از افترا و تهمت و هتک و نامردی به این وآن بدور باشه چه بسا به آن میتوان گفت نشخوار ادمیان از نوع مشفقانه!ولی اگر با رایحه ای از انواع و اقسام غرض  همراه شد این نشخوار نشخوار انسانی نیست .
بازهم چه بسا که اصل نشخوار، بدان میتوان  گفت که همانا نشخوار مغرضانه و حیوانی است و اینکه همه ما حیوانی بیش نیستیم بمثابه همه موجودات و حیوانات ولی با درک و شعور و عقل و اختیاری که الله سبحان بعنوان هدیه ای نفیس و گرانبها به انسانها داد تا او از سایر حیوانات خود را تمییز نگه دارد با نام اشرف مخلوقات و جانشین او در روی زمین!
 این یادداشت را از آن جهت نوشتم که تمیز دهم نقد مشفقانه را از نقد مغرضانه که فرق است بین نشخواری که رایحه ادمیان را یدک میکشد با نقد مشفقانه، تا نقدی با ظاهری زیبا و آراسته از غرض و مرض با ردایی از حیوانیت که صدالبته واِژه نشخوار چه زیباست برای آندسته از نوشتنهایی که هیچ مرزی بین نقد و تخطئه قایل نیستند.