مرتضی سلیمانی
به گزارش اختصاصی روزنامه دریای اندیشه؛ وقتی به هزینههای کسبوکارها نگاه میکنیم، ترافیک هر روز مانع جریان آزاد کالاها و خدمات میشود، تأخیر در تحویل محصولات، از دست رفتن فرصتهای تجاری و ساعتهای کاری تلف شده طبیعتا بیتأثیر بر اقتصاد شهر نخواهد بود. در واقع، برای هر ساعت از روز که در ترافیک سپری میشود، کسبوکارها یک گام از رشد و توسعه عقب میمانند.
اینجا، در قلب مرکز استان هرمزگان ، بندرعباس، زندگی بیشتر به معنای «گیر کردن» است تا «پیش رفتن» ، ترافیکش به اندازه یک جاده شمالی بنزین نمیسوزاند اما انرژی، وقت و حتی آرامش روحی و روانی ساکنانش را میبلعد.
برای درک فاجعه دوباره تصور کنید، ساعتی در ترافیک بندرعباس گیر کردهاید. هر بار که در ماشین مینشینید، زمان به آرامی ذوب میشود، همانطور که سوخت ماشینتان. ماشینها مثل سربازان شکستخورده، یک به یک حرکت میکنند، اما پیشرفتی نمیبینند.
بیشترین ساعت اوج ترافیک در هنگام ظهر و غروب با برگشتن بیش از 10 هزار نیروی شاغل در صنایع است ، مشکلی که بازگشایی و ایجاد جاده ای جدید هم نتوانست از کاهش این بار ترافیکی کم کند.
اگر بندرعباس را به یک زندان تشبیه کنیم، ترافیکش سلول انفرادی است. به جای میلههای آهنی، شما در قفس شیشهای ماشینتان زندانی هستید؛ منتظر یک حرکت، یک فرار، یک روزنه امید که شاید هرگز نرسد.
محل زندگی مردم در محاصره ماشین ها
خانه های اغلب ساکنین بندرعباس در مرکز بازار قرار داد و این روزها به خاطر نبود پارکینگ عمومی محل زندگی مردم به محاصره ماشین ها در آمده و زندگی این شهروندان را دچار اختلال کرده است.
اعصاب را خط خطی میکند؛ این را کسی نه میتواند کتمان کند و نه کسی هست که آن را تجربه نکرده باشد.
چه ناسزاهایی که از دهان مردم بیرون نمیآید و چه دست به یقه شدنهایی که دیده نمیشود. مسئولان همیشه سعی کردهاند تا با پروژههای کلانی چون ساخت اتوبانهای عریض و طویل و زیر گذرها و روگذرها فکری به حال این مشکل کنند که اکثرا راهی به جایی نبرده است. در این میان رسانهها نیز سعی میکنند فکرشان را روی هم بگذراند و راه حلی بیابند.
ترافیک درد مشترک است ،مسئول و غیر مسئول را نمیشناسد، گریبان همه را میگیرد.
حالا، هزینهای که سلامتی شما بابت این آلودگیها میپردازد، چقدر است؟ هر نفس یک قبض دیگر در راه است که سرانجام به قیمت زندگی تمام میشود. ترافیک حال نه فقط یک مشکل شهری بلکه به یک کابوس اقتصادی نیز بدل شده است.
حمل و نقل عمومی؛ داستانی پر غصه
شاید بگویید: «پس چرا از حمل و نقل عمومی استفاده نکنیم؟» جواب ساده است: حمل و نقل عمومی بندرعباس خودش به یکی از غمانگیزترین داستانهای این شهر تبدیل شده است و کمتر اتوبوسی در خط شهری مشغول به کار است.
اتوبوس هایی که قرار بود بار ترافیکی را کم کنند امروز 80 در صد آنها برای صنایع و شرکت های خصوصی و دانشگاه ها کار می کنند و خطوط BRT دست نخورده باقی ماند و به محلی تاریخی با عنوان اینکه مسئولین انجام نمی دهند یاد شده است.
تصور کنید که شما از ترافیک خیابانی فرار کردهاید، اما حالا باید در صفوف خالی اتوبوس منتظر بمانید؛ باز هم وقتتان میسوزد. اتوبوسها هم با معطلی زیاد پس از حرکت در خود همان ترافیکی گیر کردهاند که شما سعی داشتید از آن فرار کنید. پس دیگر نمیتوان انتظار داشت که حمل و نقل عمومی با این مدیریت شهری ناجی این اوضاع باشد.
شاید بندرعباسی ها به نوعی در حال عادت به این وضعیت هستند؛ هر روز ساعتها در ترافیک بمانند، از یک خط به خط دیگر بپیچند، پشت فرمان غمزده و خسته با رادیویی که اخبار تکراری اعلام میکند. شاید ترافیک به یکی از عناصر زندگی روزانه تبدیل شده باشد؛ مثل نان صبحانه یا چای عصر. اما این چه نوع زندگی است که در آن باید بخش اعظم روزمان را در ماشین سپری کنیم، بین بوقها و نگاههای خسته؟
زندگی بندرعباسی ها دیگر به معنای لذت بردن از روز نیست؛ بلکه به معنای گذراندن ساعتهای بیپایان در خیابانهایی است که هرگز به مقصد نمیرسند.
در حالی که شهرهای موفق دنیا با سیستمهای مدرن حملونقل عمومی، به سوی کاهش ترافیک و افزایش کیفیت زندگی حرکت میکنند.
در نهایت، بندرعباس به شهری تبدیل شده که توسعهاش پشت ترافیک مانده؛ شهری که در آن خودروها نهتنها خیابانها، بلکه آینده را نیز مسدود کردهاند. شاید ترافیک اکنون بخشی از هویت این شهر باشد.
پارکینگهای عمومی هم به صورت خصوصی و با کمترین امکانات که تنها یک فضای خاکی خالی است انجام می شود و معلوم نیست پشت این روش پارک قدیمی چه افرادی حضور دارند که مانع از توسعه و آبادانی شهر می شوند.